- طاقچه
- دفاع مقدس
- کتاب بیا مشهد
- بریدهها
بریدههایی از کتاب بیا مشهد
۴٫۷
(۷۰)
آرش باید با دیدگاه پدری به بچهها نگاه کنی، چرا که وقتی بچه نسبت به پدرش بیادبی میکند، پدر در کمال خونسردی، با لطافت تمام با بچه برخورد میکند، ما هم باید چنین باشیم.
LIGO
گفت من درسها رو میخونم، اما از این درسا زیاد استفاده نمیکنم. من میرم بیرون. باید معرفت به دست آورد.
LIGO
هرچه که از دین و اسلام فهمیده بود به یقین تبدیل شد.
و همین یقین نیز سبب میشد تا به معلومات خود عمل کند. او از میانِ داشتن و بودن، بودن را برگزید وخود را به تمام آنچه که باید عمل کند تا پرهیزگار شود، وا میداشت.
LIGO
هرچه از دین میدانست عمل میکرد و هرچه عمل میکرد از سر اخلاص بود.
LIGO
قلب پاک، نازک دلی به خصوصی به او داده بود.
LIGO
آیت الله اشرفی اصفهانی کسی است که امام راجع به ایشان میفرمایند: من از ارادتمندان آقای اشرفی بودم.
LIGO
بعد از شفایافتن، علی روز به روز متحول شد، نوع نگرش او، اصلاً نوع دنیایش عوض شد. انگار علی یکباره بزرگتر شد.
در حقیقت انگار از کودکی و نوجوانی رد شد. بعد از آن، حتی ارتباطاتش و انتخاب دوستانش حساب شده تر شد. سعی میکرد انسان مفیدی برای جامعه باشد.
LIGO
ما باور کرده بودیم که امام عصر عج در دسترس است و در کنار ماست.
LIGO
یکدفعه به دهانم آمد و گفتم: یا امام زمان، مرا شفا بده تا بلکه دوباره به جبهه برگردم. این را تکرار میکردم و خوابم برد.
LIGO
بعد از چند روز (روز آخر) دکتری آمد و گفت که باید پای تو را قطع کنیم.
برایم خوشحالی دست داد. با خود گفتم برای ما هم سعادتی دست داد که از پایم بگذرم.
LIGO
بیشتر مواقع حتی نماز صبح را هم باجماعت میخواند، تو منزل که بود میگفت: پاشین به جماعت بخونیم چرا الکی ثواب رو با تکی خواندن هدر بدیم؟!
LIGO
شوخ بودنشان بسیار در روحیه نیروها موثر بود.
در شوخی افراط و تفریط نداشت. شوخیهایش مزه عرفان و معنویت میداد. این خودش خیلی مهم بود.
LIGO
حالتی که ایشان موقع ورود به مناطق جنگی داشت، مثل این بود که شخصی برای اولین بار بعد از سالها انتظار برای زیارت ابا عبدالله الحسین (ع) به کربلا برود. چنین آدمی از دور که مرقد را میبیند از خود بیخود میشود و...
رفتن ایشان به منطقه جنگی و خط اول جبهه، همین حالت را داشت. ایشان وقتی آنجا رسید آرامش پیدا کرد. یعنی حالت تلاطم و نگرانی که اینجا داشت، به آرامش تبدیل شد. مثل اینکه اصلاً از قفس بیرون آمد.
LIGO
چیزهایی که برای مردم بسیار مهم است و صبح تا شب به خاطر آن تلاش میکنند، من آنها را مثل بازی کودکان میدانم!
LIGO
علی سیفی در دوران رشد و تکامل خودش، یک تحول عمیق در عرض چند ماه پیدا کرد که ایشان را خیلی بالا برد. بعد از آن، من در مقابل او احساس شاگردی میکردم.
حالتش معمولاً مثل کسی شد که چیزی را گم کرده. او بیشتر در تلاطم بود و بیشتر دنبال این بود که چیزی که گم کرده را پیدا کند.
LIGO
انگار بهش شرح صدر اعطا شده بود. اصلاً در سختیها و مشکلات به هم نمیریخت. با حوصله و صبر، تمامی مشکلات را حل میکرد.
LIGO
بیشتر مداحیهاش و زمزمههایش دعای حضرت علی (ع) در مسجد کوفه بود. اکثراً از این دعا استفاده میکرد. حالا دیگر یک پا مربی شده بود.
LIGO
انتظار وقتها را برای منتظر زیاد وانمود میکند.
آسمونی
کسانی که از مقابل، مرا به راه راست هدایت میکنند از پشت پایم را میگیرند.
کسانی که در میدان عمل، در اوج غرور قرار گرفتهاند فریاد میزنند؛ غرور شما را نگیرد، ذکر خدا یادتان نرود.
من نیز در مقابل این کسان، نه رفتنم حرکتی دارد و نه ماندنم سکوتی...
چه کنم؟! راهی برایم بنمایان...
آسمونی
آیا خواهد رسید آن لحظهای منِ گنهکار، گناه خود را به گردن گیرم و خود را تسلیم حقیقت گردانم.
آیا خواهد رسید آنروزی که فریاد دردمندان بگوش همدرد واقعی برسد.
آیا خواهد رسید آنروزی که انسانها روح همدیگر را بشناسند و همدرد حقیقی همدیگر باشند.
آیا آنروز خواهد رسید که حقیقتها بجای تشویق و مدحها بنشیند.
آسمونی
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
۷,۵۰۰۵۰%
تومان