چون طهارت نبود کعبه و بتخانه یکیست
نبود خیر در آن خانه که عصمت نبود
صدیقه
اندر سر ما خیال عشقت
هر روز که باد در فزون باد
صدیقه
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر
کز آتش درونم دود از کفن برآید
"Shfar"
فراغتی و کتابی و گوشه چمنی
من این مقام به دنیا و آخرت ندهم
Variable
چه توقع ز جهان گذران میداری
Aysan
فریب جهان قصهٔ روشن است
ببین تا چه زاید شب آبستن است
『sachli』
چشم بد دور که بی مطرب و می مدهوشیم
Aysan
ای غایب از نظر به خدا میسپارمت
جانم بسوختی و به دل دوست دارمت
تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک
باور مکن که دست ز دامن بدارمت
zahra313
حافظ وظیفه تو دعا گفتن است و بس
دربند آن مباش که نشنید یا شنید
"Shfar"
نذر کردم گر از این غم به درآیم روزی
تا در میکده شادان و غزل خوان بروم
(: It's me