بریدههایی از کتاب راز کانال کمیل: روایت پنج روز مقاومت رزمندگان گردان کمیل در کانال دوم فکه
۴٫۸
(۱۴۶)
تا ابد این نکته را انشا کنید
پای این طومار را امضا کنید
هرکجا ماندید در کل امور
رو به سوی حضرت زهرا (س) کنید
erfan
«بسمه تعالی. جنگ بالا گرفته است. مجالی برای هیچ وصیتی نیست... تا هنوز چند قطره خونی در بدن دارم، حدیثی از امام پنجم برای شما مینویسم:
«به تو خیانت میکنند، تو مکن.
تو را تکذیب میکنند، آرام باش
تو را میستایند، فریب مخور
تو را نکوهش میکنند، شکوه مکن
مردم شهر از تو بد میگویند، اندوهگین مشو.
همهی مردم تو را نیک میخوانند، مسرور مباش... آنگاه از ما خواهی بود.»
دیگر نایی در بدن ندارم؛ خداحافظ دنیا...
محمدیان
تا ابد این نکته را انشا کنید
پای این طومار را امضا کنید
هرکجا ماندید در کل امور
رو به سوی حضرت زهرا (س) کنید
محمدیان
پیکر مطهر شهید گمنامی پیدا شد. در جیب لباس خاکیاش برگه ای بود که نوشته هایش را با کمی دقت می شد خواند:
«بسمه تعالی. جنگ بالا گرفته است. مجالی برای هیچ وصیتی نیست... تا هنوز چند قطره خونی در بدن دارم، حدیثی از امام پنجم برای شما مینویسم:
«به تو خیانت میکنند، تو مکن.
تو را تکذیب میکنند، آرام باش
تو را میستایند، فریب مخور
تو را نکوهش میکنند، شکوه مکن
مردم شهر از تو بد میگویند، اندوهگین مشو.
همهی مردم تو را نیک میخوانند، مسرور مباش... آنگاه از ما خواهی بود.»
سپهر
تقدیم به چادر خاکی مادری که جای جای کانال کمیل را میشناسد.
Autumn
حدیثی از امام پنجم برای شما مینویسم:
«به تو خیانت میکنند، تو مکن.
تو را تکذیب میکنند، آرام باش
تو را میستایند، فریب مخور
تو را نکوهش میکنند، شکوه مکن
مردم شهر از تو بد میگویند، اندوهگین مشو.
همهی مردم تو را نیک میخوانند، مسرور مباش... آنگاه از ما خواهی بود.»
دیگر نایی در بدن ندارم؛ خداحافظ دنیا...
کاربر ۱۱۷۰۸۷۰
یکی دیگر از بچهها فریاد زد: ما در کانال ماندهایم که دیگر صدای سیلی نشنویم، همان سیلی که مادرمان را پرپر کرد و داغی سنگین بر سینهی علی (ع) نشاند. ما پرپر میشویم، اما اجازه نمیدهیم تاریخ تکرار شود و نامردی پیدا شود و به امام ما سیلی بزند!
erfan
«به تو خیانت میکنند، تو مکن.
تو را تکذیب میکنند، آرام باش
تو را میستایند، فریب مخور
تو را نکوهش میکنند، شکوه مکن
مردم شهر از تو بد میگویند، اندوهگین مشو.
همهی مردم تو را نیک میخوانند، مسرور مباش... آنگاه از ما خواهی بود.»
erfan
از هیچ قدرتی نمیترسم، چون بالاتر از کشته شدن چیزی نیست و کشته شدن در راه خدا سعادت ابدی است.
gmnam_313
ما ایرانیها رسم داریم بهترین چیزهایمان را برای مهمان میگذاریم. مولا و مقتدای جوانمردان عالم، اسیر و قاتل خود را بر خود مقدم میدانست. چگونه میشود دم از علی (ع) زد و مرام او را نداشت.
erfan
«بسمه تعالی. جنگ بالا گرفته است. مجالی برای هیچ وصیتی نیست... تا هنوز چند قطره خونی در بدن دارم، حدیثی از امام پنجم برای شما مینویسم:
«به تو خیانت میکنند، تو مکن.
تو را تکذیب میکنند، آرام باش
تو را میستایند، فریب مخور
تو را نکوهش میکنند، شکوه مکن
مردم شهر از تو بد میگویند، اندوهگین مشو.
همهی مردم تو را نیک میخوانند، مسرور مباش... آنگاه از ما خواهی بود.»
دیگر نایی در بدن ندارم؛ خداحافظ دنیا...
مرتضی ش.
ولی بچهها، شاید تا آخرین لحظه کسی نتواند به کمک ما بیاید. فکر همه چیز را کردهاید؟!
آب نداریم، غذا نداریم، مهمات نداریم، شهادت در یک قدمی ماست. آیا شما آمادهاید؟!
~fatemeh♡
یکباره ابراهیم هادی تمام قامت در کانال ایستاد و با فریاد یا زهرا (س) کماندوهایی را که بالای سر شهدا پایکوبی میکردند به رگبار بست.
مرتضی ش.
«سلام ما براین پارههای تن ملت که مونسی جز نسیم صحرا و همدمی جز مادرشان حضرت زهرا (س) ندارند.»
KissGod
تا ابد این نکته را انشا کنید
پای این طومار را امضا کنید
هرکجا ماندید در کل امور
رو به سوی حضرت زهرا (س) کنید
تقدیم به چادر خاکی مادری که جای جای کانال کمیل را میشناسد.
کسی که شهدای کانال، او را مادر خود میدانستند و در آخرین لحظات،
همگی مادر را صدا میکردند.
پیشکش به ساحت امابیها
همسر ولایت، مادر امامت،
حضرت فاطمه زهرا (س)
ک
یکی دیگر از بچهها فریاد زد: ما در کانال ماندهایم که دیگر صدای سیلی نشنویم، همان سیلی که مادرمان را پرپر کرد و داغی سنگین بر سینهی علی (ع) نشاند. ما پرپر میشویم، اما اجازه نمیدهیم تاریخ تکرار شود و نامردی پیدا شود و به امام ما سیلی بزند!
erfan
منطق عجیبی بر زندگیشان حاکم بود. در آن منطق، هر که عاشق حسین (ع) بود آرزوی شهادتی حسینگونه میکرد. آنگونه که در هنگام شهادت سری در بدن نداشته باشد.
هر که در دام عشق مادر سادات میسوخت، طلب درک شکستن پهلو میکرد!
هر که عاشق سقای تشنهکامان، حضرت عباس بود، تمنای بیدستی و...
عجب روزگاری بود. هیچ کس با عقل دنیایی خود نمیتواند آن روزها و شبها را تصور کند.
آن ایام، گفتنی و شنیدنی نیست. چشیدنی و دیدنی بود.
reza.m.1001
ابراهیم با چند قمقمهی پر از آب برگشت. همهی رزمندگان و مجروحان خوشحال شدند.
به ابراهیم گفتم: دیر کردی، ترسیدیم؟!
ابراهیم گفت: برای پیدا کردن آب تا نزدیک تپههای دوقلو رفتم. نیروهای خودی رو هم در حال جنگ با بعثیها دیدم.
با تعجب گفتم: تا اونجا رفتی!؟ خُب ...
ابراهیم نگذاشت حرفم را تمام کنم. بلند شد و رفت تا به نیروها سر بزند.
Akbar Aghaii
سالها بعد از عملیات «والفجر مقدماتی»، از دل خاک فکه، پیکر مطهر شهید گمنامی پیدا شد. در جیب لباس خاکیاش برگه ای بود که نوشته هایش را با کمی دقت می شد خواند:
«بسمه تعالی. جنگ بالا گرفته است. مجالی برای هیچ وصیتی نیست... تا هنوز چند قطره خونی در بدن دارم، حدیثی از امام پنجم برای شما مینویسم:
«به تو خیانت میکنند، تو مکن.
تو را تکذیب میکنند، آرام باش
تو را میستایند، فریب مخور
تو را نکوهش میکنند، شکوه مکن
مردم شهر از تو بد میگویند، اندوهگین مشو.
همهی مردم تو را نیک میخوانند، مسرور مباش... آنگاه از ما خواهی بود.»
دیگر نایی در بدن ندارم؛ خداحافظ دنیا...
F.V
این بار پیکرهای زیادی برگشت. اما باز هم از قافلهسالار شهیدان کانال کمیل، ابراهیم هادی خبری نشد. بسیاری از دوستان به دنبال پیکر او بودند، به آنها گفتم زیاد دنبال او نگردید. او عاشق گمنامی بود. او میخواست در کانال بماند، تا خورشیدی باشد برای راهیان نور.
مرتضی ش.
حجم
۱٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
حجم
۱٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
۷,۵۰۰۵۰%
تومان