بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب راز کانال کمیل: روایت پنج روز مقاومت رزمندگان گردان کمیل در کانال دوم فکه | صفحه ۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب راز کانال کمیل: روایت پنج روز مقاومت رزمندگان گردان کمیل در کانال دوم فکه

بریده‌هایی از کتاب راز کانال کمیل: روایت پنج روز مقاومت رزمندگان گردان کمیل در کانال دوم فکه

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۸از ۱۴۶ رأی
۴٫۸
(۱۴۶)
هوا تاریک شد. ابراهیم با صدای دلنشین خود اذان گفت. بچه‌ها نشسته نماز خواندند.
مرتضی ش.
ولی تنها چیزی که در آن لحظات به آن‌ها روحیه‌ی ایستادگی و مقاومت می‌داد، شنیدن صدای اذان ابراهیم هادی در مواقع نماز بود.
مرتضی ش.
قاسم سمیعی و مرتضی خوش برهان، خسته و مجروح وضعیت را به فرمانده تیپ توضیح دادند و از شرایط بچه‌ها در کانال گفتند.
مرتضی ش.
مرتضی خوش برهان که در کانال دوم بود می‌گفت: علی تهرانی و سید جعفر طاهری گفتند که ثابت‌نیا و بچه‌ها جلو رفته‌اند و ما هم باید برویم.
مرتضی ش.
داود ملک‌آرا، معاون دوم گردان، هم به شدت از ناحیه‌ی سر زخمی شده بود.
مرتضی ش.
اما از آن‌سو، بیش از صد نفر از نیروهای کمیل، به همراه معاون گردان در کانال سوم بودند. حدود ۱۲۰ نفر هم در کانال دوم زمین‌گیر شده بودند. حالا کانال، زیر آتش شدید نیروهای دشمن بود.
مرتضی ش.
قبل از روشن شدن هوا، همه‌ی نیروهای سالم چهار گردان (حمزه، مقداد، انصار و مالک) به دستور قرارگاه عقب‌نشینی کردند. حالا در منطقه‌ی عملیاتی فقط گردان کمیل باقی مانده بود.
مرتضی ش.
در هر گوشه‌ای از میدان نبرد که نگاه می‌کردی پیکری غرق در خون افتاده بود. در گوشه‌ای، بدن‌های بی‌سر افتاده بود و در گوشه‌ای دیگر سرهای بی‌بدن! شهدا آرام و مطمئن در هاله‌ای از مظلومیت، رو به آسمان رحمت الهی خوابیده بودند.
مرتضی ش.
شیپور جنگ به صدا در آمد؛ همان شیپوری که شهید چمران، آن را معیار شناختن مرد از نامرد می‌دانست.
مرتضی ش.
نیروهای کمین دشمن که تعدادشان به حدود یک گروهان می‌رسید، از تیپ اعزامی از کشور سودان و اردن بودند!
مرتضی ش.
بر طبق استانداردهای نظامی جهان، در کار گذاشتن مین، محدوده‌ی میدان مین باید با سیم خاردار کاملاً مشخص باشد. ولی عراق این استاندارد را زیر پا گذاشت و میدان مین خود را طوری پراکنده بود که محدوده‌ِ واقعی آن مشخص نبود.
مرتضی ش.
کارشناسان زبده‌ی جنگی دنیا، رمز پیروزی قوای ایرانی را در حمله‌های شبانه نیروی پیاده، با قدرت ایمانی دانستند که از هیچ چیز هراسی ندارد. این نیرو قادر است پس از پیمودن مسافت‌های طولانی در شب، با همه‌ی قوای خود و در اوج اقتدار و شجاعت، آرام و بدون سر و صدا به خط زده و در دل سربازان بعثی ایجاد رعب و وحشت نمایند. در این صورت است که دیگر هیچ نیرویی قادر به مقابله با آن‌ها نیست.
مرتضی ش.
خوب به یاد دارم که در آن تاریکی، ابراهیم هادی با همان ظاهر ساده و شلوار کردی و چفیه‌ی عربی بر دوش، کنار ستون ایستاده بود و به بچه‌ها روحیه می‌داد. ابراهیم هادی مدام از بچه‌ها می‌خواست تا با گفتن ذکر و بردن نام مبارک ائمه‌ی اطهار: از آن‌ها مدد بگیرند.
مرتضی ش.
قرار بود در جای دیگری برای نماز توقف کنیم اما اعلام شد که دیر شده و همین‌طور که در حال حرکت هستید نماز مغرب و عشاء را بخوانید. در حال حرکت بودیم که همه نیت کرده و نماز را آغاز کردند. از ستون نیروها زمزمه سوره حمد و توحید بر فضا حاکم شده بود. عجب نمازی بود.
مرتضی ش.
او به رزمندگان اسلام امیدواری داد. او گفت که مردم زجرکشیده و تحت ستم عراق نیز منتظر ورود رزمندگان اسلام هستند. «مردم عراق در روستاهای مسیر رزمندگان اسلام در محور حلفائیه تا العماره آماده‌اند تا با دسته‌های گل به استقبال ما بیایند و گوسفند بر سر راه ما قربانی کنند. آن‌ها ما را یاری خواهند داد و همراه و طرفدار ما هستند. آن‌ها لحظه‌شماری می‌کنند تا نیروهای اسلام به آنجا برسند.»
مرتضی ش.
همه‌ی آرزویشان وصال محبوب بود، آن هم با چهره‌ای که از خون سرشان خضاب شده بود. منطق عجیبی بر زندگی‌شان حاکم بود. در آن منطق، هر که عاشق حسین (ع) بود آرزوی شهادتی حسین‌گونه می‌کرد. آن‌گونه که در هنگام شهادت سری در بدن نداشته باشد. هر که در دام عشق مادر سادات می‌سوخت، طلب درک شکستن پهلو می‌کرد! هر که عاشق سقای تشنه‌کامان، حضرت عباس بود، تمنای بی‌دستی و... عجب روزگاری بود. هیچ کس با عقل دنیایی خود نمی‌تواند آن روزها و شب‌ها را تصور کند. آن ایام، گفتنی و شنیدنی نیست. چشیدنی و دیدنی بود.
مرتضی ش.
کمتر کسی پیدا می‌شد که از جراحت پاهایش ناراحت باشد. پیر و مرادشان راه و روش معامله با خدا را به آنان به خوبی آموخته بود.
مرتضی ش.
راهپیمایی‌های طولانی در مسافت‌های ۴۰ تا ۴۵ کیلومتری همراه با همه‌ی تجهیزات نظامی و حمل مهمات، تنها بخشی از این تمرینات برای کسب آمادگی لازم شب عملیات بود.
مرتضی ش.
تنها «حسن باقری» مسئول اطلاعات عملیات قرارگاه کربلا و چند نفر دیگر ماندند تا شخصاً آخرین شناسایی‌ها را به طور دقیق‌تر از نزدیک رصد کنند. ولی متأسفانه در نهم بهمن ۱۳۶۱ و در حین شناسایی، حسن باقری و مجید بقایی به شهادت رسیدند.
مرتضی ش.
شاید بتوان به جرئت ادعا کرد که در آن شرایط سخت و طاقت‌فرسا تنها چیزی که به نیروهای شناسایی قوت می‌بخشید، ایمان و اتکا به خداوند و توسل به ائمه‌ی اطهار: و قرائت همان قرآن‌های کوچک جیبی بود.
مرتضی ش.

حجم

۱٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

حجم

۱٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
۷,۵۰۰
۵۰%
تومان