بریدههایی از کتاب راز کانال کمیل: روایت پنج روز مقاومت رزمندگان گردان کمیل در کانال دوم فکه
۴٫۸
(۱۴۶)
بچهها بلند شدند و از معبر عبور کردند.
در حین عبور از معبر، بچههایی را که به علت جراحت از آتش دوشکا روی زمین افتاده بودند دیدیم.
آنها در حالی که غرق خون بودند لبخند میزدند و به ما روحیه میدادند. مجروحین بچهها را تشویق به ادامهی مسیر میکردند و میگفتند: به ما کاری نداشته باشید. بروید و کار را تمام کنید. حتی یکی از آنها نگفت که به من کمک کنید!
Akbar Aghaii
نیروهای کمین دشمن که تعدادشان به حدود یک گروهان میرسید، از تیپ اعزامی از کشور سودان و اردن بودند!
Akbar Aghaii
آتش دوشکای سنگر کمین دشمن، رو به سمت بچهها باز شد.
همهی نیروها متوقف شدند. یک آرپیجی زن شجاع از داخل معبر به داخل میدان مین غلتید! البته دل شیر داشت که این کار را کرد. چون ممکن بود بدنش روی مین برود و...
بعد یکباره از جا بلند شد و با فریاد یا حسین (ع) شلیک کرد و سنگر کمین منهدم شد
Akbar Aghaii
قرار بود در جای دیگری برای نماز توقف کنیم اما اعلام شد که دیر شده و همینطور که در حال حرکت هستید نماز مغرب و عشاء را بخوانید.
در حال حرکت بودیم که همه نیت کرده و نماز را آغاز کردند. از ستون نیروها زمزمه سوره حمد و توحید بر فضا حاکم شده بود.
Akbar Aghaii
بلافاصله افرادی که بعدها فهمیدیم از منافقین بودند شایع کردند که دستور عقبنشینی صادر شده.
مرتضی ش.
حضرت امام (ره) نیز در سخنانی در مورد شهدای گمنام فرمودند: «سلام ما براین پارههای تن ملت که مونسی جز نسیم صحرا و همدمی جز مادرشان حضرت زهرا (س) ندارند.»
مرتضی ش.
این عملیات با خیانتهای آشکار منافقین به اهداف خود نرسید، برای همین بسیاری از بزرگان جنگ، اجازهی صحبت در خصوص این عملیات را نمیدادند. حتی بعد از جنگ نیز کمتر کسی از آنها یاد کرد.
مرتضی ش.
در همین حال یکی از بچهها از انتهای کانال به سمت ما دوید و فریاد زد: «ابراهیم هم شهید شد.»
یکباره رنگ از چهرهام پرید. همهی خاطرات این چند روز در ذهن من مرور شد. دیگر امیدم را از دست دادم.
مرتضی ش.
محمد در لحظهی شهادتش به دوستش گفت: «به مادرم بگو برود شاه عبدالعظیم و مرا دعا کند.»
مرتضی ش.
تا فنای فی الله شدن راهی نمانده بود. بچهها جانانه ایستاده بودند و مقاومت میکردند.
مرتضی ش.
ابراهیم هادی خیلی آرام و محزون فرازهایی از دعای کمیل را زمزمه کرد. صدایش دیگر به همهی بچهها نمیرسید.
مرتضی ش.
ابراهیم تا نزدیک نیروهای خودی رفته بود. او میتوانست دیگر به کانال نیاید، اما آمده بود. با چند قمقمه آب.
کسی چه میدانست؟! شاید او هم به رسم ادب مولایش حضرت عباس (ع)، با یاد لبهای خشکیده از عطش بچهها، لب به آب نزده بود.
مرتضی ش.
یاد شرمندگی امام حسین (ع) ...
من میدانستم. یقین داشتم که ابراهیم از همه تشنهتر است.
همین امروز وقتی قمقمهها را تقسیم کرد، برای خودش چیزی نماند!
ابراهیم سرش را پایین انداخت و با شرمندگی فکر کرد. او تصمیم گرفت هر طور شده خودش از کانال بیرون برود و برای عطش بچهها کاری کند.
در همان نیمهشب، ابراهیم از کانال بیرون رفت.
مرتضی ش.
جنگ نابرابری بود. همهی مردانگی و مروّت داشت در مقابل ددمنشی و وحشیگری دشمن دون میجنگید.
مرتضی ش.
به راستی که خداوند برای آفرینش چنین انسانهایی به فرشتگان خود مباهات میکرد!
شاید هم در آن لحظه دریچهای از آسمان بر روی کانال گشوده بود تا همهی فرشتگان و ملکوتیان، این خضوع و خاکساری را در زمین ببینند و به راز احسنالخالقین خداوند پی ببرند!
مرتضی ش.
چند روز قبل از عملیات، در تهران خوابی دیده بود. خوابش را برای کسی نگفت اما آنقدری بود که بیقرارش کرد!
مرتضی ش.
ابراهیم نگاهش را از پیکر غرق در خون شهدا برداشت و به آسمان دوخت. بعد نگاهی به لباس خونینش انداخت که با خاک کانال عجین شده بود.
دوباره افق نگاهش را راهی آسمان کرد. آسمان فکه با تکههای ابر زیباتر شده بود. ابراهیم انگار به دنبال گمشدهای میگشت. شاید هم سیر در آسمان به همراه دوستان سبکبالش، روح ناآرامش را تسلی میداد.
مرتضی ش.
پس از ساماندهی دوبارهی نیروها در کانال، ابراهیم در گوشهای نشست و به شهدا خیره شد.
او خودش همیشه میگفت: زیباترین شهادت را میخواهم!
یک بار پرسیدیم: شهادت خودش زیباست، زیباترین شهادت چگونه است؟
او در پاسخ میگفت: زیباترین شهادت این است که جنازهای هم از انسان باقی نماند ...
مرتضی ش.
دیدنیترین و جانخراشترین صحنهها را مجروحانی میآفریدند که دستی برای تیمم در بدن نداشتند.
مرتضی ش.
ابراهیم وارد کانال شد و فریاد زد: به مجروحها کاری نداشته باشید.
بعد به یکی از بچهها گفت یک برانکارد پیدا کن.
برانکارد آوردند. ابراهیم آن را بر روی سیم خاردارها قرار داد و به روی آن رفت و بچههایی که لای سیم خاردار گیر کرده بودند را بلند میکرد و به کنار کانال میآورد. این چندمین جایی بود که قدرت بدنی بالای ابراهیم کارساز بود. من شنیده بودم که او قهرمان کشتی و ورزش باستانی است. اما نمیدانستم اینقدر قدرت بدنی بالایی دارد.
مرتضی ش.
حجم
۱٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
حجم
۱٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
۷,۵۰۰۵۰%
تومان