بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب راز کانال کمیل: روایت پنج روز مقاومت رزمندگان گردان کمیل در کانال دوم فکه | صفحه ۴ | طاقچه
کتاب راز کانال کمیل: روایت پنج روز مقاومت رزمندگان گردان کمیل در کانال دوم فکه اثر گروه نویسندگان

بریده‌هایی از کتاب راز کانال کمیل: روایت پنج روز مقاومت رزمندگان گردان کمیل در کانال دوم فکه

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۹از ۱۴۱ رأی
۴٫۹
(۱۴۱)
«به تو خیانت می‌کنند، تو مکن. تو را تکذیب می‌کنند، آرام باش تو را می‌ستایند، فریب مخور تو را نکوهش می‌کنند، شکوه مکن مردم شهر از تو بد می‌گویند، اندوهگین مشو. همه‌ی مردم تو را نیک می‌خوانند، مسرور مباش... آن‌گاه از ما خواهی بود.»
کاربر ۱۷۰۲۰۶۶
«به تو خیانت می‌کنند، تو مکن. تو را تکذیب می‌کنند، آرام باش تو را می‌ستایند، فریب مخور تو را نکوهش می‌کنند، شکوه مکن مردم شهر از تو بد می‌گویند، اندوهگین مشو. همه‌ی مردم تو را نیک می‌خوانند، مسرور مباش... آن‌گاه از ما خواهی بود.»
Amin_Mansour
نیمه‌شب که بیدار می‌شدیم برای لحظاتی فکر می‌کردیم که بچه‌ها نماز جماعت می‌خوانند! اما هنوز ساعتی تا اذان صبح مانده بود. همه بیدار بودند. چشم‌ها از خوف خدا بارانی و... انسان تعجب می‌کرد که این بسیجی‌ها کی استراحت می‌کنند؟
amir
مدینه‌ی فاضله‌ای که عرفا از آن یاد می‌کردند و می‌گفتند در دنیای مادی به وجود نخواهد آمد، ما به چشم خود دیدیم. آنجا هیچ کس به دنبال نفع شخصی نبود. همه به دنبال ایثار و از خود گذشتگی بودند.
amir
در جیب لباس خاکی‌اش برگه ای بود که نوشته هایش را با کمی دقت می شد خواند: «بسمه تعالی. جنگ بالا گرفته است. مجالی برای هیچ وصیتی نیست... تا هنوز چند قطره خونی در بدن دارم، حدیثی از امام پنجم برای شما می‌نویسم: «به تو خیانت می‌کنند، تو مکن. تو را تکذیب می‌کنند، آرام باش تو را می‌ستایند، فریب مخور تو را نکوهش می‌کنند، شکوه مکن مردم شهر از تو بد می‌گویند، اندوهگین مشو. همه‌ی مردم تو را نیک می‌خوانند، مسرور مباش... آن‌گاه از ما خواهی بود.» دیگر نایی در بدن ندارم؛ خداحافظ دنیا...
reza.m.1001
امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم، آب را جیره‌بندی کرده‌ایم، نان را جیره‌بندی کرده‌ایم. عطش همه را هلاک کرده، همه را جز شهدا که حالا در کنار هم در انتهای کانال خوابیده‌اند. دیگر شهدا تشنه نیستند. فدای لب تشنه‌ات ای پسر فاطمه (س).
reza.m.1001
سال‌ها بعد از عملیات «والفجر مقدماتی»، از دل خاک فکه، پیکر مطهر شهید گمنامی پیدا شد. در جیب لباس خاکی‌اش برگه ای بود که نوشته هایش را با کمی دقت می شد خواند: «بسمه تعالی. جنگ بالا گرفته است. مجالی برای هیچ وصیتی نیست... تا هنوز چند قطره خونی در بدن دارم، حدیثی از امام پنجم برای شما می‌نویسم: «به تو خیانت می‌کنند، تو مکن. تو را تکذیب می‌کنند، آرام باش تو را می‌ستایند، فریب مخور تو را نکوهش می‌کنند، شکوه مکن مردم شهر از تو بد می‌گویند، اندوهگین مشو. همه‌ی مردم تو را نیک می‌خوانند، مسرور مباش... آن‌گاه از ما خواهی بود.»
Mohammad Ali Zareian
بچه‌های کانال با صورت‌های زرد و خاکی، با پوستی خشک‌شده و لب‌هایی ترک‌خورده از بی‌آبی، مظلومانه با دشمن می‌جنگیدند و ذره‌ای ترس و واهمه به خود راه نمی‌دادند
Akbar Aghaii
درست روبه‌روی پاسگاه، یک «بند» انگشت نظرم را جلب کرد. با سرنیزه مشغول کندن زمین شدم. سپس با بیل خاک‌ها را کنار زدم، یک تکه پیراهن از زیر خاک نمایان شد. مطمئن شدم که باید شهیدی در اینجا مدفون باشد. خاک‌ها را بیشتر کنار زدم، پیکر شهید کاملاً نمایان شد. خاک‌ها که کاملاً برداشته شد، متوجه شدم شهیدی دیگر نیز در کنار او افتاده به طوری که صورت هر دویشان به طرف همدیگر بود. بچه‌ها آمدند و طبق معمول، با احتیاط خاک‌ها را برای پیدا کردن پلاک‌ها جست‌وجو کردند. با پیدا شدن پلاک‌های آن دو شهید، ذوق و شوقمان دو چندان شد. در همین حال بچه‌ها متوجه قمقمه‌هایی شدند که در کنار دو پیکر قرار داشت، هنوز داخل یکی از قمقمه‌ها مقداری آب وجود داشت. همه‌ی بچه‌ها محض تبرک از آب قمقمه‌ی شهید سر کشیدند و با فرستادن صلوات، پیکرهای مطهر را از زمین بلند کردند. در کمال تعجب مشاهده کردیم که پشت پیراهن هر دو شهید نوشته شده: «می‌روم تا انتقام سیلی زهرا (س) بگیرم...»
F.V
تنها خون می‌تواند سال ۶۱ هجری شمسی را به سال ۶۱ هجری قمری پیوند دهد. و چه افتخاری از این بالاتر که خون گردان دلاور کمیل، پیونددهنده‌ی این ارتباط آسمانی باشد.
مرتضی ش.

حجم

۱٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

حجم

۱٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان