بریدههایی از کتاب راه واژه ها
دستهبندی:
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأی
۵٫۰
(۱)
گاهی یه قطره اشک برای اهلبیت، دریایی از نور به قلب آدمیزاد میتابونه. وقتی اشکمون برای کسی که خیلی دوستش داریم، جاری میشه، یعنی قلبمون با هم آشناست. اهلبیتْ اقیانوس نورن و اگه قلبمون به اونها گره بخوره، نور زیادی وارد وجودمون میشه و زنگارها رو میشوره و میبره و ما در دریای محبت اونها شنا میکنیم.
این نوع گریهٔ مبارک راه عروج ما به مدارج بالاتره. از یه قطره اشک آغاز میکنیم، تا روزی برسه که نور مهر خدا وجودمون رو لبریز کنه و شادمان اشک بریزیم و بالا بریم.
کاربر ۲۰۲۵۹۰۱
فرض کنید رفتید مهمونی و بچهای اونجا هست که مدام نق میزنه و بیوقفه گریه میکنه. بهتون قول میدم سعی میکنید از اون بچه دور و دورتر بشید تا صدای گریهها و نقنقها رو نشنوید؛ ولی خدا اینطور نیست! صدای گریه و زاری بندگانش رو که میشنوه، بیشتر بهش توجه میکنه و دست مهربونی بر سرش میکشه.
کاربر ۲۰۲۵۹۰۱
قبل از انجام کارها، تمرکز کنیم روی نیت خدایی و نیتهای دیگه رو کنار بزنیم
کاربر ۲۰۲۵۹۰۱
گاهی ایثار در انجامندادن یه کاره؛ مثلاً گاهی ایثار در سکوتکردنه. وقتی در برابر سختگیری پدرمون سکوت میکنیم تا احترامش رو حفظ کنیم هرچند که حق با ایشون نیست، یعنی ایثار کردهیم. حالا اگه در همین موقعیت، یه پله بالاتر بریم و به پدرمون محبت هم بکنیم، طوری که انگار هیچ ظلمی به ما نشده، ایثار رو به حد اعلا رسوندیم.
ممکنه این نوع از ایثار سالهای سال ادامه پیدا کنه و به چشم هیچکس هم نیاد، ولی همین ازخودگذشتنها و خشنودی خدا رو درنظرگرفتن باعث میشه بنده به خدا نزدیک و نزدیکتر بشه. پس بیاید چشم بر ناملایمات ببندیم و از ایثار غافل نشیم
کاربر ۲۰۲۵۹۰۱
وقتی پولی رو که خودمون نیاز داریم به کسی میبخشیم، از تفریح و استراحتمون برای کمک به بقیه میگذریم، وقتی از آبرومون مایه میذاریم تا آبروی کسی حفظ بشه یا کارش راه بیفته و دهها مثال دیگه، همهٔ اینها میشه ایثار.
کاربر ۲۰۲۵۹۰۱
برعکس مکتبهای مادی، در کتابهای اخلاقی و عرفانی اسلام، تضرع و گریه جایگاه والایی داره؛ اون بالابالاها کنار بهترین اعمال، براش یه صندلی ویآیپی در نظر گرفتن! حتی گریه و اشکریختن رو به «حمام روح» تشبیه کردن؛ یعنی روح ما رو میشوره و کثیفی گناهان رو پاک میکنه. البته حتماً ملتفتید که منظور از گریه، اشکریختنهای ناشی از نمرهٔ بد گرفتن و... نیست!
کاربر ۲۰۲۵۹۰۱
عامل اصلی فناشدن و بندگی، عشقه! وقتی مؤمن در مسیر عشق بیفته، روزبهروز عاشقتر میشه تا اینکه یه زمانی میرسه که با تمام وجودش به خدا میگه:
ما از تو بهغیر از تو نداریم تمنا
حلوا به کسی ده که محبت نچشیده!
کاربر ۲۰۲۵۹۰۱
وقتی در ارتباط با دیگران، کسانی که به گردنشون حق داریم و کسانی که هیچ حقی از ما به گردنشون نیست، با ایثار رفتار کنیم و در صورت لزوم، بقیه رو به خودمون ترجیح بدیم، کمکم گِلِ خودخواهی از برکهٔ وجودمون شسته میشه و زلالیِ «دیگرخواهی» جاش رو میگیره
کاربر ۲۰۲۵۹۰۱
یه متر و معیار داریم: هدفمون فقط جلب رضایت خداست. هر کاری بخوایم انجام بدیم، میسنجیم که مطابق خواست خدا هست یا نه.
کاربر ۲۰۲۵۹۰۱
گاهی حالتهای خاصی به شاگرداولهای کلاس بندگی دست میده؛ جوری که از شدت انواری که به قلبشون میتابه، از خود بیخود میشن و وقتی دوباره به این عالم برمیگردن، احساس سبکی و نشاط میکنن و میفهمن خدا بهشون لطف کرده و قلبشون نورانیتر شده. به این حال از خود بیخودشدن که انگار بنده محو و نیست میشه هم گاهی میگن حال فنا. به حالتی که از فنا بیرون میآد و دوباره هوشیار میشه هم میگن حال بقا.
کاربر ۲۰۲۵۹۰۱
وقتی به زیارت اهلبیت میریم یا توی جلسههای روضه اشکمون جاری میشه، بهاندازهٔ ظرفیتمون، نور زیارت و اشکْ خالصمون میکنه. برای همینه که احساس سبکبالی میکنیم.
کاربر ۲۰۲۵۹۰۱
«اگه مرگ بالاخره سراغ من میآد و زندگی من بعد از مرگ همچنان ادامه داره، پس من این بدن نیستم! اگه منِ حقیقی، این بدن بود، باید با مرگِ بدنم منم نابود میشدم؛ ولی من یه حقیقتِ فراتر از جسمم هستم و بدنم یه ابزاره برای اون حقیقت، اگه ابزار از بین بره اون حقیقت باقی میمونه و جاودانهست.»
کاربر ۲۰۲۵۹۰۱
گاهی باید به عیبهامون فکر کنیم، اشتباههامون رو پیدا کنیم و دلیلشون رو کشف کنیم تا دوباره از همون سوراخ گزیده نشیم! گاهی باید سر بزنیم به ته ته دلمون و فکر کنیم که توی کارهامون اخلاص داریم یا نه. گاهی هم لازمه فکر کنیم ببینیم چطوری میشه کاری رو طوری انجام داد که خدا بیشتر بپسنده. اینطور فکرکردنها، تفکر در سلوک هستن؛ فانوسِ تشخیص راه از چاه و دستگیرهٔ محکمِ نلغزیدن توی گردنهها.
کاربر ۲۰۲۵۹۰۱
هرجا به این نتیجه رسیدیم که حرفزدن مفیده و به خدا نزدیکترمون میکنه، صحبت کنیم و اگه احتمال دادیم یه حرف بیفایده یا اشتباه، نوک زبونمونه، باید قیدش رو بزنیم و خودمون رو توی جادهخاکی نندازیم. وقتی حرفی برای شادکردن دل دیگران داریم، میتونیم با حرفزدن حقی رو احقاق کنیم، نیاز کسی رو برطرف کنیم، دانشی رو به دیگران بیاموزیم و... واجبه که حرف بزنیم و سکوتمون رو بشکنیم.
کاربر ۲۰۲۵۹۰۱
یه سحر و بینالطلوعینِ آباد ما رو توی محیطهای مختلف از گناه دور میکنه و یاد خدا رو توی قلبمون زنده نگه میداره؛ نماز ظهر غبارهای شلوغیها و آشفتگیهای صبح تا ظهر رو از قلبمون میشوره و باز به نهال یاد خدا توی دلمون جون میده و با هر نماز دوباره انگار به این نهال آب میدیم و از گزند آفت فراموشی و غفلت حفظش میکنیم.
کاربر ۲۰۲۵۹۰۱
ذکر و یاد خدا دو جوره: ذکر تفصیلی یعنی تمرکزکردن بر یاد خدا، مثل زمان نماز و عبادت. ذکر اجمالی یعنی همونطور که دنبال کارهای دنیامون هستیم، ته قلبمون به یاد خدا باشیم و از مسیرش دور نشیم. همونجوری که توی مسیر خونه تا مدرسه یا دانشگاه ممکنه به خیلی چیزها فکر کنیم اما همزمان حواسمون به مسیرمون هم هست و راه رو گم نمیکنیم. واضحه که توجه باطنیمون به مقصد، به رفتنمون جهت میده.
کاربر ۲۰۲۵۹۰۱
بعضی ذکرها مثل غذا و بعضی ذکرها مثل دوا عمل میکنن؛ برای همین گفتن که آدم با عشق خدا و توجه هرقدر که دلش کشید، تو روز میتونه لبش رو با ذکر «لااله الا الله» و «صلوات» و «استغفار» و «لاحول و لا قوه الا بالله» مترنم و نورانی کنه. اما باید دقت کنیم که چلهگرفتنها و انجام دستورات خاص و مداومت بر یه ذکر با عدد خاص اکثراً نیاز به رجوع به متخصص داره و کسی نمیتونه سرخود وارد این وادی بشه.
باید همهٔ روز رو با یاد خدا بگذرونیم، اما بعضی ساعتها برای ارتباط با حضرت دوست خیلی نابترن، مثل بینالطلوعین یعنی قبل طلوع و غروب آفتاب. این ساعتها رو از دست ندید، حتی شده با ذکر چند صلوات.
کاربر ۲۰۲۵۹۰۱
زیادی امیدواربودن باعث راحتطلبی و تنبلی میشه. پس در کنار این امید و محبت اگه کسی خوف و ادب نداشته باشه، ترمز طغیان و سرکشی شخص بریده میشه و بیا و درستش کن!
کاربر ۲۰۲۵۹۰۱
بین اینهمه سروصدا و شلوغی، یه قسمت کوچیک از وقتمون رو با خدا تنها باشیم؛ بعد آرومآروم آثار مثبتش رو خواهیم دید.
کاربر ۲۰۲۵۹۰۱
اگه کسی واقعاً ذوق خلوت به خدا رو به دست بیاره، دیگه حاضر نیست از خلوت با خدا دست بکشه!
کاربر ۲۰۲۵۹۰۱
حجم
۸۳۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۸۳۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
قیمت:
۲۲,۰۰۰
تومان