بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پسرک فلافل‌‌فروش | صفحه ۲۹ | طاقچه
تصویر جلد کتاب پسرک فلافل‌‌فروش

بریده‌هایی از کتاب پسرک فلافل‌‌فروش

۴٫۷
(۸۶۸)
خواهرش می‌گفت: آخرین بار وقتی‌ هادی به نجف رفت، یک وصیت‌نامه با دست‌خط کاملاً معمولی که پاک‌نویس هم نشده بود داخل کمد پیدا کردیم. در آنجا نوشته بود: حجاب‌های امروزی بوی حضرت زهرا (س) نمی‌دهد حجابتان را زهرایی کنید.
مهلا
هادی بعد از سفر کربلا واقعاً کربلایی شد. خودش را در حرم جا گذاشته بود و هیچ گاه به دنیای مادی ما برنگشت. آن‌قدر ذکر و فکرش در کربلا بود که آقا دعوتش کرد
مهلا
از مدت‌ها قبل شاهد بودم که کتاب خصائص‌الحسینیه را در دست دارد و مشغول مطالعه است. هادی مرتب مشغول مطالعه بود. عشق و شوری که از زیارت امام حسین (ع) در قلب ما پدید آمده بود، در او چند برابر بود
مهلا
اگر ما دکتر و مهندس نداشته باشیم، می‌تونیم از خارج وارد کنیم. اما اگه امثال شهید مطهری نداشته باشیم، باید چی کار کنیم.
مهلا
اخلاص او زبانزد رفقا بود. اگر کسی از او تعریف می‌کرد، خیلی بدش می‌آمد. وقتی که شخصی از زحمات او تشکر می‌کرد، می‌گفت: خرمشهر را خدا آزاد کرد! یعنی ما کاری نکرده‌ایم. همه‌کاره خداست و همهٔ کارها برای خداست
مهلا
کارهای او مرا یاد حدیث امام کاظم (ع) در بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۳۷۹ انداخت که فرمودند: همانا مُهر قبول اعمال شما، برآوردن نیازهای برادرانتان و نیکی کردن به آنان در حد توانتان است و الّا (اگر چنین نکنید)، هیچ عملی از شما پذیرفته نمی‌شود.
مهلا
هادی با همان چهرهٔ با حیا و دوست‌داشتنی گفت: قبل از ما و شما چند نفر دیگر به دنبال خاطرات شهید ابراهیم ‌ هادی رفتند، اما هیچ کدام به چاپ کتاب نرسید! شاید دلیلش این بوده که می‌خواستند خودشان را در کنار شهید مطرح کنند.
مهلا
هادی هم مثل همه ملاک‌هایی برای انتخاب همسر در ذهنش داشت. ملاک‌های او بر خلاف برخی جوانان نسل جدید، ملاک‌های خاص و خدایی بود. هادی دیدگاهش دنیوی نبود. او به فراتر از این چیزها می‌اندیشید. او دلش می‌خواست همسرش حجاب کامل داشته باشد. می‌گفت دوست ندارم همسرم به شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ها و تلویزیون و... وابستگی غلط داشته باشد. هادی اخبار را پیگیری می‌کرد، اما به رادیو و تلویزیون وابستگی و علاقه نداشت. وقتش را پای سریال‌ها و فیلم‌ها تلف نمی‌کرد. می‌گفت خیلی از این برنامه‌ها وقت انسان را هدر می‌دهد. از نظر او زندگی بدون این‌ها زیباتر بود.
نور ✨ ֶָ֢
گفت: باید چشم را از نامحرم حفظ کرد تا توفیق شهادت را از دست ندهیم
کاربر ۱۶۱۱۲۹۸
هادی می‌دانست بسیاری از معاشرت‌ها تأثیر منفی در رشد معنوی انسان دارد، لذا ارتباط خود را با بیشتر دوستان در حد یک سلام و علیک پایین آورده بود
Reihan Mehdinejad
اخلاص او زبانزد رفقا بود. اگر کسی از او تعریف می‌کرد، خیلی بدش می‌آمد. وقتی که شخصی از زحمات او تشکر می‌کرد، می‌گفت: خرمشهر را خدا آزاد کرد! یعنی ما کاری نکرده‌ایم. همه‌کاره خداست و همهٔ کارها برای خداست.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
جهان در حال تحول است، دنیا دیگر طبیعی نیست
book 🦔 worm
یک شب از برادرم سؤال کردم چطور این‌قدر تغییر کردی؟ گفت: کتابی هست به نام معراج‌السعاده. واقعاً اگر کسی می‌خواهد به معراج یا به سعادت برسد، باید هر شب یک صفحه از این کتاب را بخواند
گمنام
انسان اگر می‌خواهد به جایی برسد، باید تلاش کند
گمنام
چند خانم بدحجاب را دید. جلوتر که رفت با صدای بلند گفت: خواهرم حجابت رو حفظ کن. بعد حرکت کرد. توی راه با حالتی دگرگون گفت: دیگه از اینجا خسته شدم. این حجاب‌ها بوی حضرت زهرا (س) نمی‌ده. اینجا مثلاً محله‌های مذهبی تهران هست و این وضعیت رو داره! بعد با صدایی گرفته‌تر گفت:‌ خسته‌ام، بعد از سفر کربلا دیگه دوست ندارم توی خیابون برم. من مطمئن هستم چشمی که به نگاه حرام عادت کنه خیلی چیزها رو از دست می‌ده. چشم گنهکار لایق شهادت نمی‌شه.
گمنام
وقتی که شخصی از زحمات او تشکر می‌کرد، می‌گفت: خرمشهر را خدا آزاد کرد! یعنی ما کاری نکرده‌ایم. همه‌کاره خداست و همهٔ کارها برای خداست
گمنام
می‌خواست از فرصت کوتاه عمر در جهت شناخت بهتر خدا بهره ببرد
گمنام
می‌گفت: در روایات اسلامی بیکاری بدترین حالت یک جوان به حساب می‌آید. بیکاری هزاران مشکل و گناه و ... را در پی خود دارد
گمنام
او برای رهایی از بیکاری کارهای زیادی انجام داد
گمنام
از همان کودکی کم‌توقع بود
گمنام

حجم

۲٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

حجم

۲٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
۷,۵۰۰
۵۰%
تومان