بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پسرک فلافل‌‌فروش | صفحه ۳۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب پسرک فلافل‌‌فروش

بریده‌هایی از کتاب پسرک فلافل‌‌فروش

۴٫۷
(۸۶۶)
بارها از دوستان شهدا شنیده بودیم که قبل از آخرین سفر رفتار و کردار آن‌ها تغییر می‌کرد. شاید برای خود من باورکردنی نبود! با خودم می‌گفتم: شاید فکر و خیال بوده، شاید می‌خواهند از شهدا موجودات ماورائی در ذهن ما ایجاد کنند. اما خود من با همین چشمانم دیدم که روز آخری که‌ هادی در نجف بود چه اتفاقاتی افتاد!
ツAlirezaツ
یک شب می‌گفت: سعی کنید سکوت شما بیشتر از حرف زدن باشد. هر حرفی می‌خواهید بزنید فکر کنید که آیا ضرورت دارد یا نه؟! بی‌دلیل حرف نزنید که خیلی از صحبت‌های ما به گناه و دروغ و ... ختم می‌شود.
ツAlirezaツ
از شخصی پرسیدم: از حرکت اربعین امسال که بیش از بیست میلیون زائر به سوی کربلا رفتند چه چیزی فهمیدی؟ گفت: یعنی اینکه در کربلا خون بر شمشیر پیروز شد. اگر آن روز کاروان عاشورا همگی به شهادت رسیدند، اما در واقع پیروز شدند که بعد از قرن‌ها این‌گونه از آن‌ها یاد می‌شود و مردم در مسیر آن‌ها این‌گونه قدم بر می‌دارند.
ツAlirezaツ
هادی اعتقاد داشت که لباس روحانیت یعنی لباس خدمت به اسلام و مسلمین به هر نحو ممکن.
ツAlirezaツ
این اواخر به مرحوم آیت‌الله کشمیری ارادت خاصی پیدا کرده بود. کتاب خاطرات ایشان را می‌خواند و به دستورات اخلاقی این مرد بزرگ عمل می‌کرد. یادم هست که می‌گفت: آیت‌الله کشمیری عجیب به نجف وابسته بود. زمانی که ایشان در ایران بستری بود می‌گفت مرا به نجف ببرید بیماری من خوب می‌شود.
ツAlirezaツ
هنگام حضور در تهران احساس راحتی نمی‌کرد! یک بار پرسیدم از چیزی ناراحتی!؟ چرا این‌قدر گرفته‌ای؟ گفت: خیلی از وضعیت حجاب خانم‌ها توی تهران ناراحتم. وقتی آدم توی کوچه راه می‌ره، نمی‌تونه سرش رو بالا بگیره. بعد گفت: یه نگاه حرام آدم رو خیلی عقب می‌اندازه. اما در نجف این مسائل نیست. شرایط برای زندگی معنوی خیلی مهیاست.
ツAlirezaツ
من مطمئن هستم چشمی که به نگاه حرام عادت کنه خیلی چیزها رو از دست می‌ده.
ツAlirezaツ
از مدت‌ها قبل شاهد بودم که کتاب خصائص‌الحسینیه را در دست دارد و مشغول مطالعه است.
ツAlirezaツ

حجم

۲٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

حجم

۲٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
۷,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل۱
...
۳۷
۳۸
صفحه بعد