بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب رویایی که من داشتم | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب رویایی که من داشتم اثر ناهید گلکار

بریده‌هایی از کتاب رویایی که من داشتم

نویسنده:ناهید گلکار
انتشارات:نشر داستان
امتیاز:
۳.۷از ۸۹ رأی
۳٫۷
(۸۹)
راستش من گاهی حسودی می‌کردم. طوری بود که وقتی اون می‌رفت، بچه‌ها بهانه‌شو می‌گرفتن و ساکت نمی‌شدن. مخصوصاً ترانه، وقتی اون برمی‌گشت، می‌رفت تو بغلشو سرشو می‌برد تو سینهٔ اون و خودش بهش می‌مالید و این‌طوری اعتراض می‌کرد که چرا رفته.
f.emami
الا راحت درس می‌خونم...»
کاربر ۶۹۸۰۴۹۷
همون‌طور که می‌بینید من بغض دارم و چه بسا همین الان اشک‌هام بریزه. می‌خوام با شما کمی درد دل کنم. یک درد دل ساده، ولی شما بهش فکر کنین. زمانی که من این‌جا اومدم، درست مثل شما بودم... بعد جنگ شد... بیمارستان پر شد از مجروح و زخمی و خیلی‌ها هم شهید شدن... من اونا را دیدم و باهاشون زندگی کردم و حالا می‌تونم قضاوت کنم که من و شما خیلی کوچکتر از اونی هستیم که در موردشون قضاوت کنیم... من نمی تونم عقیدهٔ شما رو عوض کنم، باید می‌بودید تا می‌فهمیدید من چی می‌گم... من حتی نتونستم دخترای خودم رو قانع کنم. ولی نمی‌تونم از کنار حرف شما بی‌تفاوت بگذرم... یک کم فکر کنین... اگر از اسم اونا و شرف اونا کسان دیگه سوءاستفاده می‌کنن، مقصر اونا نبودن. به نظر من مظلوم‌تر از حسین، شهدای ما هستن... چون هم نسل شما و هم نسل‌های آینده در مورد اونا قضاوت عادلانه ای نخواهند کرد.
nila
«خوب گوش کن چی بهت می‌گم... با مردی ازدواج کن که مثل تو فکر کنه، ولی اگر نکرد، سعی نکن اونو عوض کنی... مردا عوض نمی‌شن... بدتر می‌شن...
بهناز
ما بی‌صدا عشقی رو به هم ابراز کرده بودیم که خودمون هم انتظارشو نداشتیم.
بهناز
این همه فرمول ریاضی، این همه زبان انگلیسی یاد می‌گیریم، ولی معنای نماز که چند دقیقه بیشتر وقت ما رو نمی‌گیره برامون سخته... من به شما ایرادی نمی‌گیرم، هرطور که دوست داری با خدا حرف بزنی خوبه... به من ربطی نداره، ولی من دوست دارم برای خدای خودم وقت بذارم و مثل همهٔ کارایی که با مراسم انجام می‌دم درست و صحیح باشه... نمی دونم اصلاً خرافاته یا نه، ولی همین‌که جانماز رو پهن می‌کنم، همیشه به یک طرف نماز می‌خونم و مجبورم با کس دیگه‌ای حرف نزنم و فقط حواسم به اون باشه... همهٔ اینا رو دوست دارم. من عاشق این کارم، چون اون برام از همه‌چیز مهم‌تره. چهار کلام عربی هم یاد می‌گیرم، چیزی نمی‌شه که... این بهم آرامش می‌ده، وقتی باهاش ارتباط برقرار می‌کنم، آروم و سبک می‌شم و همیشه می‌دونم که چون من به یادشم با من... همین حس، به من نیروی زندگی می‌ده، هرکس تو این دنیا، نمی دونم شاید، به نظر من، احتیاج داره که همه چیزای بد و سخت خودشو به جایی ماورایی وصل کنه. وگرنه خیلی داغون می‌شه.
سعیده

حجم

۴۷۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۵۱۰ صفحه

حجم

۴۷۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۵۱۰ صفحه

قیمت:
۹۰,۰۰۰
۴۵,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد