بریدههایی از کتاب مرگ آدم را زیباتر میکند
۴٫۴
(۲۱)
داستان غمانگیزیست
که هرکسی چیزی را
در زندگی از دست داده است
اما داستان من غمانگیز ترست
تو را نداشتهام
و از دست دادهام
.
و شاید سیگار
اختراع سرخپوستی بود
که میخواست
به معشوقهاش
پیام کوتاه بدهد
.
اینکه سینهی هر مرد
اینکه جهان
چند خدا دارد را
هیچکس نمی داند
اما آن زن
که چشمهایت را آزار میدهد
خورشید است
تا آخرین نفس
در روشنایش قدم بزن
که این قلب کارگریست
که یکروز
دیگر برای دوست داشتن
به میدان شهر نمیرود
دانیال
تفنگ را بردار
و تمامش کن این من را
ما فرزندان غمگین زمینیم
که در آغوش زنی که زاییدمان
گریستیم
در آغوش دختری که دوستش داشتیم
گریستیم
پول دادیم و گریستیم
در آغوش تمام زنانی که نمیشناختیم
.
ما انسانهای آپارتمانهای هزار سلولی
که در موبایلهایمان
عاشق میشویم
/.. /.
و از همدیگر جدا میشویم
***
انسانهایی در ورژنهای جدید
که قلبهایشان را گم کردهاند
و هیچ دوستت دارمی
خشاب لبهایشان را
پر نخواهد کرد
.
حالا به من بگو
چگونه اندوهگین نباشم
آنگاه که خورشید
در غروبی دیگر
به خانهاش میرود
و من هنوز
در خیابانها پرسه میزنم
.
تنهایی انسانها را نابود میکند
تا بازی زمین
با موجود جدیدی
دوباره آغاز شود
باورش سخت است
اما کافیست لحظهای
به تنهایی ماموتی فکر کنی
که در جستجوی نیمهی دیگرش
از سیبری بهراه افتاد
و قرنها بعد فسیلش را
در بیابانهای عربستان
کشف کردند
.
بارها از کنار هم میگذریم
در جستجوی کسی
که به سادگی
از کنارمان گذشت
و بهسمت انقراض میرویم
.
پیر نمیشدیم
اگر خورشیدی که رفته بود
برنمیگشت
اگر دختری را
که سالها پیش دوست داشتیم
دوباره در خیابانها نمیدیدیم
.
زیبایی یک زن
مردان زیادی را تنها میکند
.
جنگ تا سفید شدن چشم هزاران مادر
ادامه دارد
.
داستان غمانگیزیست
که هرکسی چیزی را
در زندگی از دست داده است
اما داستان من غمانگیز ترست
تو را نداشتهام
و از دست دادهام
|ݐ.الف
کوری که سایهاش را نمیبیند
تنهاست
و تنهاتر است
خورشید که سایهای ندارد
شبیه من
که بارها برای دیدنت طلوع کردم
و هرطرف که ایستادم
چون سایهای
سمت دیگر افتادی
امیری حسین
چشم که گشودیم
عشق بود و خندههای درد آلود
ماریجوانا و پیچیدن در دود
.
به کدامین شعر قسم
که تمام شعرها
در کافهها آلوده شدند
.
زندگی رویاییست بین دو بهار
در آرزوی سرسبزی
بهدنیا آمدهام
در آرزوی سر سبزی
میمیرم
.
دست
زندانی با چهارده بند است
دستم را بگیر
تا زندانی در زندانی دیگر
ما را از تنهایی در بیاورد
***
نامت در تمام بندها زندانیست
و توی دفترم
روی دستهی صندلی کلاس
و حتی من
که هیچگاه حرفی با خدا نداشتم
بر روی دیوار نماز خانهی خوابگاه
اسمت را نوشتم
.
به من بگو
چگونه اندوهگین نباشم
وقتی خوب میدانم
دختری که زندگی را
زیبا میکند
یک روز مرگ را
زیباتر خواهد کرد
.
با شلیک آخرین گلوله
چیزی تمام نمیشود
جنگ تا سفید شدن چشم هزاران مادر
ادامه دارد
|ݐ.الف
و شاید سیگار
اختراع سرخپوستی بود
که میخواست
به معشوقهاش
پیام کوتاه بدهد
مهدیه
حجم
۲۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۸ صفحه
حجم
۲۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۸ صفحه
قیمت:
۲,۰۰۰
تومان