بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دلتنگی | صفحه ۳ | طاقچه
کتاب دلتنگی اثر آلبرتو موراویا

بریده‌هایی از کتاب دلتنگی

۳٫۶
(۸)
هر بار که احساس تهوع به من دست می‌داد، خیال می‌کردم به او نزدیک شده‌ام. او حرف می‌زد و به او عشق داشتن، امری اجتناب‌ناپذیر بود. این احساس تهوع، برایم ناشی از نفرت مستقیم و فیزیکی نبود. دختر، مرا جذب خود نکرد. این واقعیتی بود، ما او همه چیز را برای من بامزه کرد و خودبینی‌ام را به‌طور تجربی به من یادآوری کرد. فکر می‌کنم در پس چیزی که باید می‌پذیرفتم، آن احساس تهوع باورنکردی انگیزه‌ی همه چیز شد و در برابر واقعیت ناشناخته و مبهمی قرار گرفت. یا می‌توانست با تمام سادگی، واقعیت‌هایی را در خود داشته باشد که معمولاً زمان درازی است که وجود دارند و با آنها روبه‌رو نشده‌ایم
نازنین بنایی
ولی هر کاری که انجام می‌دهم، برای خودشناسی است. جفت شدن با خود، مثل برادر دوقلویی که هیچ زمانی با مخالفت او کاری نمی‌کنم. احساس کردم نمی‌خواهم کسی را ببینیم، چون تنها هم نمانده بودم. نمی‌خواهم در خانه بمانم، ولی خیلی هم بیرون نمی‌رفتم و اصلاً نمی‌خواستم به سفر بروم. هر چند، در همان زمان زندگی در رم میسر نبود و نمی‌خواستم زیاد نقاشی کنم، اما بدون نقاشی کردن هم زندگی ممکن نبود. نمی‌خواستم شب زنده‌داری کنم، ولی نمی‌خواستم بخوابم. نمی‌خواستم کار عاشقانه‌ای بکنم، بی‌آنکه به بقیه‌ی چیزها نپردازم و کاری را انجام ندهم. احساس می‌کنم که باید چیزی را بگویم، اما باید گاهی از تنفر و بیزاری و نیز از خوش سیلقه‌گی بگویم و آنها را با وحشتی، پیش‌بینی بکنم. من هر لحظه، بین این دلتنگی‌های سرسام‌آور هستم. دوست نداشتم که ناگهان آرزوی مرگ بکنم، چون این خود موضوعی عقلانی بود که زندگی مرا دربرگرفته بود، اما آن را دوست نداشتم. این موضوع را هم قبول نداشتم که به راحتی و حماقت، دلتنگی زندگانی مرا دگرگون می‌کند. پس، خیلی خواهان مردن نبودم و نیستم
نازنین بنایی

حجم

۲۵۸٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۳۲۸ صفحه

حجم

۲۵۸٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۳۲۸ صفحه

قیمت:
۲۴۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱۲
۳
صفحه بعد