بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سفیر بیداری | طاقچه
کتاب سفیر بیداری اثر گروه نویسندگان

بریده‌هایی از کتاب سفیر بیداری

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۷ رأی
۴٫۴
(۷)
بعضی وقت‌ها از من ایراد می‌گرفت. می‌گفت: مادر جان، شما سه تا خدا داری؟! گفتم چی می‌گویی، مگر می‌شود؟! گفت: «چرا نمی‌شود، شما من را خیلی زیاد دوست داری، این خدای اولت! بابا را خیلی دوست داری، این خدای دومت! مال و ثروت و طلاهایت را دوست داری، این هم خدای سومت! بعد ادامه داد: هر چه که یاد خدا را در دل آدم کم کند جای خدا را می‌گیرد و به نوعی می‌شود خدای انسان.
رهی
روی پله‌های خانه فرش انداخته بودیم. نمای قشنگی پیدا کرده بود. آمد پیش من و گفت: «مامان جان می‌شود روی پله غذا خورد یا نماز خواند؟!» تعجب کردم. گفتم: «نه!» مکثی کرد و ادامه داد: پس این فرش‌ها چیست که روی پله‌ها انداختید!؟ آخر روی پله فرش نمی‌اندازند. این‌ها را باید به فقرا بدهیم. مادر جان، ما نمی‌توانیم روز قیامت جواب خدا را بدهیم. همیشه به فکر فقرا بود. شنیده بود که امام کاظم (ع) فرمودند: «همانا مُهر قبول اعمال شما، برآوردن نیازهای برادرانتان و نیکی کردن به آنان در حد توانتان است و الّا (اگر چنین نکنید)، هیچ عملی از شما پذیرفته نمی‌شود.»
رهی
الان که من در حال نوشتن این نامه هستم دو واقعیت قدیم و جدید در نظرم می‌آید، که اسلام از عرب برخواست ولی عجم آن را بهتر شناخت. و اکنون انقلاب اسلامی از ایران برخاسته و غیر ایرانی‌ها بهتر شناخته و به ویژگی‌های اصیلش پی برده‌اند!
آسمونی
حضرت علی (ع) فرموده‌اند: «پاداش مجاهد شهید در راه خدا، بالاتر از پاداش عفیف پاکدامنی نیست که قدرت بر انجام گناه دارد و آلوده نمی‌شود، همانا (زن) عفیف پاکدامن، فرشته‌ای از فرشته‌هاست.»
مهدی
جمع دوستان ما در دوران ورزش و فوتبال خیلی جالب بود؛ قمارباز، کفترباز، جوجه کمونیست، نماز شب خوان و ... اما همه‌ی آن‌ها به سید مصطفی ارادت داشتند. همه او را قبول داشتند. روش‌های مختلفی برای جذب داشت. مثل هدیه دادن کتاب، حساب کردن کرایه تاکسی، همنشینی با افراد، بگو بخند و ...
آسمونی
مسجد امیرالمؤمنین (ع) در حدیث زیبایی فرمودند: «هر که به مسجد رفت و آمد کند از موارد زیر بهره‌مند شود: برادری که در راه خدا با او رفاقت کند. علمی‌تازه، رحمتی که در انتظارش بوده، پندی که از هلاکت نجاتش دهد، سخنی که موجب هدایتش شود و ترک گناه.»
مهدی
در محیط ورزشی آن روزها حرف‌های زشت و القاب بد، رایج‌ترین صحبت‌ها بود، سید مصطفی دوستانش را با لفظ «آقا» صدا می‌کرد. گاهی به سفرهای یک روزه جهت مسابقات می‌رفتیم. از جمع سی‌نفره ما فقط چهار نفر نماز می‌خواندند! که نفر اول هم سید مصطفی بود. بقیه‌ی نمازخوان‌ها هم از اطرافیان و دوستان سید بودند. موقع نماز که می‌شد به ما می‌گفت: بچه‌ها بریم برای نماز اول وقت. ما هم کمی‌خجالت می‌کشیدیم. برای همین می‌رفتیم در گوشه‌ای مشغول نماز می‌شدیم. اما سید با افتخار جلوی همه وضو می‌گرفت و روی زمین در مقابل چشم همه‌ی اعضای تیم، نماز اول وقت را می‌خواند و بعد مشغول ادامه‌ی تمرین می‌شد.
رهی
خدایا تو را شکر می‌کنم که مرا با فقر آشنا کردی تا گرسنگان را بفهمم و فشار درونی نیازمندان را درک کنم. خدایا هدایتم کن که ظلم نکنم؛ زیرا گناه بزرگی است. خدایا هدایتم کن نسبت به نماز بی‌اهمیت نباشم. خدایا هدایتم کن به پدر و مادرم خدمت و احسان کنم. خدایا حمایتم کن.
Sajjad Nikmoradi
سید اهمیت نمی‌داد مردم درباره‌ی او چه فکری می‌کنند. برایش انجام وظیفه و هدایت انسان‌ها مهم بود.
Sajjad Nikmoradi
سید مصطفی نمونه‌ی مجسمی‌از انسان‌های صالح بود. او در مباحثه با افراد مختلف، با چهره‌ای متبسم، استدلال‌های متکی بر جهان‌بینی توحیدی و اسلامی، در زمینه‌ی مسائل فردی، اجتماعی و سیاسی مطرح می‌کرد و نتایج خوبی می‌گرفت.
Sajjad Nikmoradi

حجم

۲٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۱۷۹ صفحه

حجم

۲٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۱۷۹ صفحه

قیمت:
۱۲,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۷صفحه بعد