بریدههایی از کتاب بریت ماری اینجا بود
۴٫۱
(۳۷۵)
بعضیوقتها واقعاً از ته دلش میخواست برای خودش آرزویی داشته باشد، طوری که واقعاً نمیتوانست آن را نادیده بگیرد. ظاهراً آرزو داشتن یکی از ضروریات زندگی آدم است. اما حس زودگذری بود، میآمد و میرفت.
HANNAH
شاید داخل گلدانها فقط خاک باشد، اما زیر همین خاک گلها به انتظار بهار نشستهاند. زمستان به آدمهایی که گلدانها را آب میدهند یاد میدهد که امید داشته باشند و به این باور برسند که هر چیزی که به ظاهر پوچ و خالی است استعدادی در خود نهفته دارد.
HANNAH
آدمهای دیگهای هم مثل ما هستن. آدمهایی مثل ما که هنوز تسلیم نشدهایم.»
Evergreen
بدون اینکه حرفی بینشان ردوبدل بشود. فعلاً سعی میکنند به حضور یک نفر دیگر عادت کنند. درست مثل وقتی که بعد از مدتها حضور کسی تأثیر ملموسی روی زندگی آدم گذاشته باشد. مثل وقتی که بعد از مدتها کسی را بدون لمس کردن حس کرده باشی.
Evergreen
هر زندگی مشترکی بدیهای خودش را دارد، چون همۀ آدمها نقطهضعفهای خودشان را دارند. اگر با آدم دیگری زندگی میکنی، باید یاد بگیری که با این نقطهضعفها کنار بیایی. اگر نقطهضعفها را شبیه یک مبل سنگین در خانه فرض بکنی، یاد میگیری موقع تمیزکاری اطرافش را تمیز بکنی و به خودش کاری نداشته باشی.
البته گردوغبار بدون اینکه جلوِ چشم باشند زیر مبل جمع میشوند، اما آدم رفتهرفته یاد میگیرد که آن را نادیده بگیرد تا اینکه به چشم مهمانها هم نیاید. بالاخره، یک روز یک نفر بدون اینکه شما حرفی زده باشید آن مبل سنگین را جابهجا میکند و همهچیز برملا میشود. گرد و خاک و لکهها. خراشِ روی کف پارکت و همهچیز مشخص میشود. اما دیگر خیلی دیر شده است.
Evergreen
آدمی که همیشه به خاطر یک نفر دیگر زندگی کرده وقتی تنها باشد حتی خودش را هم بهسختی میشناسد.
Evergreen
هیچ مرگی عادلانه نیست. هر آدم سوگواری به دنبال مقصر میگردد.
Ailin_y
من همیشه بالای سنگ وایمیستادم، و اون از توی آب داد میزد بپر بریت، فقط بپر! وقتی اون بالا وایستادی و پایین رو نگاه میکنی، فقط یه لحظه واسه پریدن خودت رو آماده حس میکنی. اگه این کار رو کردی، اون وقت جرئتش رو داری. اما اگه اون لحظه رد بشه و منتظر بشی تا دوباره سراغت بیاد، هیچوقت جرئتش رو پیدا نمیکنی و نمیپری.
Ailin_y
آدم نمیفهمد عشق چه موقعی شکوفه میدهد؛ یک روز صبح از خواب بیدار میشوی و میبینی که گل داده است. موقع پلاسیدن هم همینطور است، یک روزبیدار میشوی و میبینی که دیگر خیلی دیر شده، اصلاً گلی نمانده است. گلهای بالکن هم از این نظر شبیه عشق هستند.
Evergreen
زیر همین خاک گلها به انتظار بهار نشستهاند. زمستان به آدمهایی که گلدانها را آب میدهند یاد میدهد که امید داشته باشند و به این باور برسند که هر چیزی که به ظاهر پوچ و خالی است استعدادی در خود نهفته دارد. بریتماری دیگر نمیداند کدامیک را دارد، ایمان یا امید. شاید هم هیچکدام.
Evergreen
وقتی کسی را در لحظهای که بیش از همیشه به تو احتیاج دارد ترک بکنی، آن وقت عشق چه ارزشی دارد؟
بــابـــونه 🌼
مثل وقتی که بعد از مدتها حضور کسی تأثیر ملموسی روی زندگی آدم گذاشته باشد. مثل وقتی که بعد از مدتها کسی را بدون لمس کردن حس کرده باشی.
Ailin_y
مغز آدم توانایی بینظیری در بازسازی خاطرات با وضوح بالا دارد، طوری که بقیۀ اعضای بدن زمان از دستشان درمیرود.
Ailin_y
آدم هیچوقت نمیفهمد کسانی مثل اینگرید چون بازی کردن را دوست داشتند همیشه خوب بازی میکردند یا چون خوب بازی میکردند بازی کردن را دوست داشتند.
Ailin_y
آنها هیچوقت دربارۀ آن حادثه صحبت نکردند، و چون در اینباره حرف نزدند، دیگر نتوانستند دربارۀ چیز دیگری حرف بزنند
Ailin_y
بعضی آدمها آرزویشان است که به سفر بروند و تجربههای جدیدی کسب کنند، اما بریتماری آرزو میکند که در خانه بماند؛ جایی که هیچچیزش تغییر نمیکند.
Ailin_y
به بیخوابی شبانه عادت دارد، مثل تمام کسانی که کل عمرشان را برای یک نفر دیگر زندگی کردهاند.
Ailin_y
شاید داخل گلدانها فقط خاک باشد، اما زیر همین خاک گلها به انتظار بهار نشستهاند. زمستان به آدمهایی که گلدانها را آب میدهند یاد میدهد که امید داشته باشند و به این باور برسند که هر چیزی که به ظاهر پوچ و خالی است استعدادی در خود نهفته دارد.
Ailin_y
آدم هیچوقت نمیفهمد کسانی مثل اینگرید چون بازی کردن را دوست داشتند همیشه خوب بازی میکردند یا چون خوب بازی میکردند بازی کردن را دوست داشتند.
محمد علی
ظاهراً آرزو داشتن یکی از ضروریات زندگی آدم است
محمد علی
حجم
۳۸۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۸۰ صفحه
حجم
۳۸۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۸۰ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰۷۰%
تومان