بریدههایی از کتاب مسافر ملکوت
۴٫۸
(۱۵)
مخلص یعنی همه چیز برای خدا انجام دهیم و فقط رضا و خشنودی خدا در نظر باشد.
امیر رضا
علیعباس به این جلسات خیلی علاقه داشت. او همیشه دوستانش را به انس با قرآن و حضور در جلسات قرآنی دعوت میکرد و میگفت: به برکت قرآن است که انسان راه درست را پیدا میکند. به برکت این جلسات است که تفکر انقلابی پیدا میکند.
امیر رضا
از امام صادق (ع) روایت داریم: ما افرادی را که عاشقشان شویم یک گلی به آنها میدهیم به نام نسیان (گل فراموشی)
وقتی شخص گل را بو میکند مدهوش میشود و فقط خدا و اهل بیت: را میخواهد. اینها پیروان سیدالشهدا (ع) هستند.
شهید علی بلورچی
بارها دیدهام که برخی دوستان، از اینکه فرزندشان اهل مسجد نیست و به راههای انحرافی کشیده شده گله میکنند، من هم از این دوستان سؤال میکنم که در زمان نوجوانی فرزندتان، چقدر او را با خودتان به جلسات دینی و قرآنی بردید؟ چقدر همراه او به مسجد رفتید؟
جواب اکثر این افراد منفی است.
مرتضی ش.
از علیعباس یادداشتهایی با قلم نازنین خودش دارم که چند حدیث قدسی را نوشته است:
پروردگار عالم میفرمایند: اگر آنهایی که به من پشت کردهاند میدانستند چطور چشم به راهشان نشستهام و چطور اشتیاق برگشتن آنها را دارم، از شوق من میمردند و بندبند بدنشان جدا میشد.
بندهٔ من به حقی که تو بر من داری من دوستت میدارم. تو هم به حقی که بر تو دارم دوستم داشته باش که هیچ دوستی بهتر از دوستی من و تو نیست.
باز در نوشتههایش این بوده که حدیثی از امام باقر (ع) نوشته: از جمله اوقات شریف، مابین طلوع فجر تا طلوع صبح است.
بهشتی
خودم را مورد سوال قرار میدادم: ای بنده عاصی، ای بنده بی مقدار، ای بی ارزش، چرا اینقدر مقام والای خلیفه الهی بودنت را، مقام با ارزش عشق به خداوند را، به زندگی دنیا و آرزوهای پست و نابود کننده و هوس آلود مبدل کردهای؟
شهید علی بلورچی
بندهٔ من به حقی که تو بر من داری من دوستت میدارم. تو هم به حقی که بر تو دارم دوستم داشته باش که هیچ دوستی بهتر از دوستی من و تو نیست.
شهید علی بلورچی
آن زمان دوشنبه و پنجشنبه شهدا را خاکسپاری میکردند و ما باید قبل از پنجشنبه به پدر اطلاع میدادیم. از طرفی با توجه به عشق و علاقهٔ پدر به علیعباس میترسیدیم اتفاقی برایش بیفتد.
به حاج آقا منصوری، مسئول بسیج عشایر، و چند نفر از دوستان گفتیم بیایند و به پدر اطلاع دهند.
آنها آمدند اما کسی جرأت نداشت که این خبر ناگوار را بدهد. وقتی بعد از مقدمهچینی خبر را به پدر دادند، این پیرمرد باتقوا گفت: پسرم فدای امام حسین (ع).
حسین
خدایا مرا در صف شهیدان قرار ده و توفیقی عطا کن تا هر چه زودتر جانم را نثار درگاهت گردانم.
شهید علی بلورچی
دیده بودم وقتی صدای اذان بلند میشد، او اولین فردی بود که میرفت وضو میگرفت و به استقبال نماز و مسجد میرفت. به نماز جماعت اهمیت زیادی میداد.
مرتضی ش.
حجم
۱٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۱٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان