بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آن چهارده روز | صفحه ۲ | طاقچه
۴٫۵
(۶۴)
مرگ برای من مثل آب خنک برای شخص بسیار تشنه در روز بسیار گرم است!
امیر مسافر
اما او در پاسخ با من گردن‌فرازی کرد و شروطی را مطرح کرد که نه خدا، نه رسول و نه مسلمانان به آن راضی نبودند. یکی از شروطش این بود که گروهی از خوبان اصحاب پیامبر از جمله «عمار» را به او تسلیم کنم تا به‌عنوان قاتلان عثمان کشته و به صلیب بکشد؛ عماری که دیگر مثل او پیدا نمی‌شود! هر زمان اگر چهار یا پنج نفر در اطراف پیامبر بودیم، قطعاً عمار هم یکی از ما بود. و به خدا قسم کسی بر عثمان نشورید و مردم را برای کشتن او جمع نکرد، مگر معاویه و امثال او از خاندانش! همان شاخه‌های «شجرهٔ ملعونه» در قرآن. (۱۴)
Zahra Shahidi
(شرح حوادث جنگ صفین و ماجرای حکمیت، در کتاب «وقعة صفین»، اثر نصر بن مزاحم منقری -که کهن‌ترین تک‌نگاری موجود در رابطه با جنگ صفین است- به تفصیل آمده است.)
Arsalan.kh
«فرقه‌ای از امت من مذبذب هستند بر آیین سامری، اما نمی‌گویند: لامَساسَ (به من دست نزنید) بلکه می‌گویند: لا قتال (جنگ نکنید) . پیشوای آنان عبداللَّه بن قیس (ابوموسی) اشعری است.» (امالی مفید، ص ۳۰)
Arsalan.kh
محافظت از باقی‌ماندهٔ شیعیانم مرا بیشتر مسرور می‌کند و با قلبم مأنوس‌تر است از اینکه در راه به دست آوردن حقّم آنها را به کام مرگ بیفکنم؛ درحالی‌که می‌دانستم که اگر آنها را به پیکار و مرگ دعوت کنم، قطعاً اطاعت خواهند کرد.
علی مشکانی
اما ازآنجا که مردم حرف مرا نپذیرفته و خواستار همین حکمیت اشتباه بودند، خواستم تا مردی از خاندانم یا کسی را که به حُسن رأی و تدبیرش و خیرخواهی و دلسوزی و تدینش اطمینان دارم به‌عنوان حَکَم انتخاب کنم؛ اما هرکس را نام بردم معاویه نپذیرفت و چون اصحاب من تابع او شده بودند اختیار کار به دست او افتاده بود. من که دیدم می‌خواهند در این حکمیت کلاً مرا کنار بزنند و هرچه می‌خواهند بکنند، از آنان برائت جسته و کار را واگذار نمودم.
الف. میم
من به آنها گفتم: «این حیلهٔ او و عمروعاص است و آنها پیمان‌شکن‌اند!»، اما لشکریان حرف مرا نپذیرفته و فرمانم را اطاعت نکردند و بر دادن پاسخ مثبت به معاویه اصرار کردند؛
الف. میم
«مُغِیرةِ بنِ شُعبه» پیشنهاد کرد که با معاویه مدارا کنم و او را در سمت استانداری همان سرزمینی که بود ابقا کنم. این پیشنهاد در محاسبات دنیوی کارآمد به نظر می‌آمد، اما در پیشگاه خدا برای خود عذر و حجتی نمی‌دیدم که این شخص گمراه را به‌عنوان کارگزار خویش انتخاب کنم.
الف. میم
می‌خواستند که عثمان را خلع کنم و به او یورش ببرم و حقّم را بگیرم. و عهد و پیمان بستند که تا پای جان در این راه و تحت فرمان من آن‌قدر بجنگند که یا کشته شوند و یا خدا حقّم را به من بازگرداند. اما به خدا قسم، ای مرد یهودی! چیزی مرا از این کار بازنداشت، جز همان مانعی که در دو بار قبل هم مانع من شد. و دیدم محافظت از باقی‌ماندهٔ شیعیانم مرا بیشتر مسرور می‌کند و با قلبم مأنوس‌تر است از اینکه در راه به دست آوردن حقّم آنها را به کام مرگ بیفکنم؛ درحالی‌که می‌دانستم که اگر آنها را به پیکار و مرگ دعوت کنم، قطعاً اطاعت خواهند کرد.
الف. میم
اما حبّ ریاست، علاقه به امر و نهی کردن، دلبستگی به دنیا و پیروی از گذشتگانشان، آنان را واداشت تا دست به چیزی دراز کنند که خدا بهره‌ای از آن برایشان قرار نداده بود.
الف. میم

حجم

۷۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

حجم

۷۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

قیمت:
۲۸,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد