آن موقع بود که فهمیدم نهتنها مجبور بودم جک را بکشم که باید قبل از رفتن به تایلند این کار را میکردم. اگرچه فهمیدن اینکه زمان کمی داشتم وحشتناک بود، اما این آخرین مهلت، به من کمک میکرد که تمرکز کنم.
ماه اگر میخندید شکل تو میشد
ممکن است از ملالت بمیرم، چرا که نمیتوانم از این روزهای پوچی که تا ابد کش میآیند، رهایی یابم.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
«روزی روزگاری پسری با پدر و مادرش تو یه جای خیلی خیلی دور زندگی میکرد. وقتی خیلی بچه بود، از پدر قوی و قدرتمندش میترسید و عاشق مادرش بود. اما وقتی دید مادرش ضعیف و بیمصرفه و نمیتونه در برابر پدر از خودش دفاع کنه، پسر کمکم از مادرش هم متنفر شد و وقتی پدر، مادرش رو به انبار پر از موش میبرد و زندونیش میکرد، از ترسی که در چشمهای مادرش میدید، لذت میبرد.
مروارید ابراهیمیان
بهتر از هر کسی میدانم که ظاهر آدمها چقدر میتواند فریبدهنده باشد
لوبیای خوش خنده`
هیچچیز بهتر از روال عادی زندگی نیست، از اینرو هر چیز شبیه آن را از من دریغ میکند.
مهندس پور
باید مراقب آرزوهایم باشم.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
ممکن است از ملالت بمیرم، چرا که نمیتوانم از این روزهای پوچی که تا ابد کش میآیند، رهایی یابم.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
ممکن است از ملالت بمیرم، چرا که نمیتوانم از این روزهای پوچی که تا ابد کش میآیند، رهایی یابم.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
ممکن است از ملالت بمیرم، چرا که نمیتوانم از این روزهای پوچی که تا ابد کش میآیند، رهایی یابم.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
ممکن است از ملالت بمیرم، چرا که نمیتوانم از این روزهای پوچی که تا ابد کش میآیند، رهایی یابم.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ