بریده‌هایی از کتاب او و گربه اش

«هیچ آدمیزادی همیشه قوی نیست، درعین‌حال هیچ آدمیزادی تا ابد ضعیف نمی‌مونه.»

«اون‌قدری که حفظ کردن استعداد مهمه، شکل دادنش مهم نیست. همون‌طور که کنجی میازاوا توی شعرش می‌گه: "همهٔ آن استعداد و قدرت و منابعی که انسان در اختیار دارد، تا ابد با او نمی‌ماند."»

«هیچ آدمیزادی همیشه قوی نیست، درعین‌حال هیچ آدمیزادی تا ابد ضعیف نمی‌مونه.»

«یادتون نره چه آرزویی کردین. اگه اون رو توی قلبتون نگه دارین، یه روزی برآورده می‌شه، حتی اگه من اینجا نباشم.»

«آدم‌های بیش‌ازحد پرتلاش نمی‌تونن خودشون رو به سرزنش کردن دیگران راضی بکنن. برای همین، آخرش خودشون رو سرزنش می‌کنن و به‌خاطرش عذاب می‌کشن.»

پرستاری از بیمار در خانه بار بزرگی است، هم برای فرد مراقب و هم برای فرد نیازمند مراقبت

چقدر خوب بود که توی خانه کسی منتظرت باشد

در مدرسه کسی نبود که زبان همدیگر را بفهمیم و گشتن با آدم‌هایی که با آنها نمی‌سازی احمقانه است؛

«شاید لباس‌های کهنه تنم باشه، اما قلبم از پارچهٔ گلدوزی‌شده‌ست.

ما نمی‌توانیم همه‌چیز را به یاد بیاوریم و فقط بخش‌هایی یادمان می‌ماند که خیلی مهم‌اند

در مجلات مانگای دخترانه‌ای که آن‌وقت‌ها در مدرسه به‌نوبت می‌خواندیم، همیشه وقتی دختر برای خودش دوست‌پسری پیدا می‌کرد داستان تمام می‌شد، اما فهمیدم که در زندگی واقعی چنین اتفاقی نمی‌افتد. حتی وقتی چنین دوستی داریم، اوقاتی در زندگی‌مان وجود دارد که به‌شدت احساس تنهایی می‌کنیم، خیلی بیشتر از وقتی که او را نداشتیم.

اون‌قدری که حفظ کردن استعداد مهمه، شکل دادنش مهم نیست.

از آغاز دوران مستقل شدنم لذت را در سبک زندگی منظم دیده بودم. این کشف برایم آرامش‌بخش بود که می‌توانستم کارهای روزانه‌ام را اداره کنم.

ما نمی‌توانیم همه‌چیز را به یاد بیاوریم و فقط بخش‌هایی یادمان می‌ماند که خیلی مهم‌اند، اما هیچ‌چیز وجود نداشت که دلم بخواهد به یاد بیاورم.

برای رهایی و آزادی باید بهایش را پرداخت

«این زندگی توئه؛ پس حواست باشه که از اون به‌اندازهٔ کافی برای خودت نگه داری.»

بی‌تردید چیزی در وجودم خُرد شده بود و تا حد موجودی که فقط نفس می‌کشد تقلیل پیدا کرده بودم.

من عاشق این دنیام. این فکر با وضوح کاملی به ذهنم رسید.

«آدم‌های بیش‌ازحد پرتلاش نمی‌تونن خودشون رو به سرزنش کردن دیگران راضی بکنن. برای همین، آخرش خودشون رو سرزنش می‌کنن و به‌خاطرش عذاب می‌کشن.»

این‌طور نبود که جاه‌طلبی خاصی داشته باشم یا هدف بسیار بزرگی را مدنظر قرار داده باشم. فقط دلم می‌خواست یک زندگی طبیعی را سپری کنم.