بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب او و گربه اش | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب او و گربه اش

بریده‌هایی از کتاب او و گربه اش

۴٫۳
(۱۵)
«"انسان‌ها نیز روزی دست از خویشتن خواهند کشید..."
zohreh
همون‌طور که کنجی میازاوا توی شعرش می‌گه: "همهٔ آن استعداد و قدرت و منابعی که انسان در اختیار دارد، تا ابد با او نمی‌ماند."»
zohreh
آدم خوش‌بیانی نبودم و کم‌وبیش طولی نمی‌کشید که دیگر حرفی برای گفتن نداشته باشم، اما دوستانم عاشق حرف زدن بودند.
zohreh
من از سروکار داشتن با اسناد و مدارک لذت می‌بردم؛ چون حس می‌کردم ماندگارند.
zohreh
جامعه بیشتر از واژه‌ها ساخته شده است. این موضوع را وقتی فهمیدم که شغلی پیدا کردم و قدم به درون دنیا گذاشتم.
zohreh
من و شوهرم هرگز بچه‌دار نشدیم؛ اگر می‌شدیم احتمالاً وضعیتمان فرق می‌کرد. او در بیمهٔ اجتماعی کار می‌کرد و برای سخنرانی دربارهٔ مراقبت و درمان سالمندان به سرتاسر کشور سفر می‌کرد، بی‌آنکه از خط مقدم مراقبت و پرستاری در خانهٔ خودش چیزی بداند. *
mt
«این زندگی توئه؛ پس حواست باشه که از اون به‌اندازهٔ کافی برای خودت نگه داری.
mt
«ساده بخوام بگم، بهشت هیچ‌وقت مدت طولانی باقی نمی‌مونه.»
mt
«من هم از اون چیزهایی دارم که ستاره‌ها رو شکل دادن؟» جان گفت: «بله، داری، چوبی. صاحبت هم داره. اینها رو یادتون نمی‌آد و برای همینه که هردوتون موجودات تنهایی هستین.»
mt
شاید این همان چیزی بود که مردم از سعادت زناشویی می‌خواستند، لذتی که من از داشتن گربه‌ام می‌بردم.
mt
اما فهمیدم که در زندگی واقعی چنین اتفاقی نمی‌افتد. حتی وقتی چنین دوستی داریم، اوقاتی در زندگی‌مان وجود دارد که به‌شدت احساس تنهایی می‌کنیم، خیلی بیشتر از وقتی که او را نداشتیم.
mt
من عاشق این دنیام. این فکر با وضوح کاملی به ذهنم رسید. او ناگهان خندید و من به چهرهٔ بشّاشش نگاه کردم. او هم ذهن من را خوانده بود. * مطمئنم که او نیز عاشق این دنیاست.
melika
در دوردست شهابی به‌سرعت رد شد. فکر کرد آرزویی بکند، اما پی برد که دیگر چیزی برای آرزو کردن باقی نمانده است.
pari

حجم

۴۰۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

حجم

۴۰۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

قیمت:
۳۴,۹۰۰
۲۴,۴۳۰
۳۰%
تومان
صفحه قبل۱۲
۳
صفحه بعد