بریدههایی از کتاب بخش دی
۴٫۳
(۷۶۴)
به صورت آشنای جید نگاه میکنم و فکر میکنم چه بلایی سر دوستیمان آمده است. قبلاً به همان چیزهایی اهمیت میداد که من میدادم.
علیرضا
به نظر میآید حرفش دروغ باشد. اگر بیمارها تحت کنترلاند، پس لزومی ندارد درهای بخش را قفل کنند، اینطور نیست؟
paria1370
«ما بهترین دوستهای هم بودیم. این هیچ ارزشی برات نداره؟»
Zahra Shiran
بهترین دروغها همیشه به حقیقت نزدیکان
Zarin
«بدون تو از پسش برنمیاومدم.» نگاه متینی به من میاندازد و دستم را فشار میدهد. «جدی میگم. نمیدونم بدون تو باید چیکار میکردم.»
«پس شاید نباید بدون من باشی.»
«امیدوارم هیچ وقت نباشم.»
حالا مثل دو احمق نیشمان برای همدیگر باز شده.
Mia
تشخیص بیماری ذهنی بهمعنای حکم مرگ نیس
م. فیروزی
بخش کوچکی از وجودم فکر میکند شاید میشد از تمام این قضایا جلوگیری کرد. شاید اگر وقتی شانزدهساله بودیم کارهای دیگری میکردم، میتوانستم نجاتش دهم. باید تا ابد با این احساس گناه زندگی کنم.
saeedeh
تشخیص بیماری ذهنی بهمعنای حکم مرگ نیست. تمام بیماران این بخش سعی دارند حالشان بهتر شود
kosar
تنها راه اینکه بفهمی سلامت عقلی داری این است که یک فرد کاملاً دیوانه را ببینی.
kosar
امیدوار بودم به این اتاق بیایم و یک مرد دیوانه و یاوهگو را ببینم. ولی ویل شونفلد کاملاً عادی به نظر میآید. میتوانست هر کسی باشد. مردی که در خیابان از کنارش رد میشوی. یک دوست. یک همسایه.
میتوانست یک دانشجوی پزشکی باشد.
kosar
نمیخواهم کل اعضای خانواده مجبور شوند فداکاری کنند تا در مثلثات نمرهٔ بهتری بگیرم.
kosar
واقعاً ناراحتکننده است که یک نفر با چنین استعدادی مغزش اینطور به فنا میرود
kosar
هر بار که چیز خوبی میخوندم، باعث میشد دلم بخواد بنویسم
kosar
شاید محکوم به مرگ باشم، ولی مهم نیست. هنوز قصد دارم بجنگم.
kosar
احساس عجیبی است که در فضایی کوچک بین آدمهایی باشم که روحشان خبر ندارد چهچیزهایی را پشتسر گذاشتهام.
kosar
تنها راه اینکه بفهمی سلامت عقلی داری این است که یک فرد کاملاً دیوانه را ببینی.
جاننگار
بهترین دروغها همیشه به حقیقت نزدیکان.»
میم الف
هر بار که کتابی را برمیداشتم، برایم مثل فرار بود. برای یکی دو ساعت، بهجای دنیای کسلکنندهٔ خودم، بخشی از دنیای کتاب میشدم.
mona reza
درگیری با اعتیاد چقدر برای افرادی که بیماریهای روانی دارند رایج است.
Viktor_hogo:)
ولی همیشه برای کتاب خواندن وقت میگذاشتم. هر بار که کتابی را برمیداشتم، برایم مثل فرار بود. برای یکی دو ساعت، بهجای دنیای کسلکنندهٔ خودم، بخشی از دنیای کتاب میشدم.
Viktor_hogo:)
حجم
۲۶۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
حجم
۲۶۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
قیمت:
۴۹,۰۰۰
۱۴,۷۰۰۷۰%
تومان