بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب استخر شیرجه | طاقچه
کتاب استخر شیرجه اثر یوکو اوگاوا

بریده‌هایی از کتاب استخر شیرجه

نویسنده:یوکو اوگاوا
انتشارات:انتشارات آده
امتیاز:
۳.۳از ۳۳ رأی
۳٫۳
(۳۳)
کلاً زن و شوهرها را درک نمی‌کنم
آلیس در سرزمین نجایب
از زمانی که هنوز دخترکوچولو بودم، از سی‌ام دسامبر بدم می‌آمد. سی و یکم را یک جوری با وعدهٔ این‌که بالاخره سال تمام شده سر می‌کردم، اما سی‌ام همیشه برایم گیج‌کننده بود، نه این‌جا و نه آن‌جا.
Juror #8
بچه را که تشریح می‌کرد لحن صدایش آرام بود و کلماتی که به کار می‌برد کمی نگران‌کننده ــ جنین، دستگاه تناسلی، حفرهٔ شکمی ــ انگار خیلی مناسبِ حال مادری که انتظار بچه را می‌کشد نبود. شکمش را نگاه می‌کردم و در این خیال بودم که آیا کروموزوم‌های آن تو عادی هستند، آیا پیله‌های کرم ابریشم جایی در اعماق بدنش می‌لولند.
Juror #8
هر چه خواهرم بیش‌تر می‌خورد، شکمش بزرگ‌تر می‌شود. ورم دقیقاً از زیر سینه‌ها شروع می‌شود و تا زیر شکمش ادامه دارد. هر وقت اجازه می‌دهد به شکمش دست بزنم از سفتی‌اش تعجب می‌کنم. خیلی هم متقارن نیست؛ کمی به یک سمت مایل است. این هم خودش مشکلی است.
Juror #8
آرام گفت «رنگ دندان‌های‌تان خیلی خوب است.» نمی‌دانستم دندان رنگ‌های متفاوت دارد، اما چون دستش داخل دهانم بود نتوانستم منظورش را بپرسم. ادامه داد «و خیلی مرتب؛ لثه‌های‌تان هم سالم‌اند ــ محکم و صورتی‌رنگ.» نمی‌دانستم چرا باید دربارهٔ شرایط دهان من اظهارنظر کند؛ هیچ نیازی نداشتم کسی دندان و لثه‌هایم را با این جزئیات تشریح کند.
Juror #8
با نزاکتی افراطی گفت «با اجازهٔ شما.» و خم شد روی سرم. دندان خراب انتهای دهانم بود، و مجبور بودم دهانم را تا جای ممکن باز کنم. دستش را داخل دهانم برد تا اطراف ریشهٔ دندان را بررسی کند. انگشت‌هایش مرطوب بودند و بوی ضدعفونی‌کننده می‌دادند. صدای نفس کشیدنش را از پشت ماسک می‌شنیدم.
Juror #8
زن پُرحرف میان‌سالی روی دندانم کار کرد، و وقتی متوجه شد آشنای نامزد یکی از کارکنانش هستم، کلی راجع‌به خواهرم سؤال کرد. آخر هر سؤال مجبور بودم دهانم را که پُر از بزاق بود ببندم و جوابی پیدا کنم. کار خسته‌کننده‌ای بود.
Juror #8
حالا دیگر تمام وعده‌های غذایی‌ام را تنها می‌خورم. زمانم را صرف نگاه کردن به گل‌ها، بیلچه‌ای توی باغ افتاده، یا ابرهای در حال عبور می‌کنم. از سکوت این لحظات لذت می‌برم، و گاهی حتی آبجو می‌خورم و سیگار می‌کشم، کاری که خواهرم از آن نفرت دارد. تنهایی اذیتم نمی‌کند. با خودم غذا خوردن برایم خیلی هم جالب است.
Juror #8
یک‌بار عاشق مردی شدم که حتی اگر می‌دانست من در اثر تهوع صبحگاهی زمین‌گیر شده‌ام، می‌توانست سه پرس شام فرانسوی بخورد.
Juror #8
با ناراحتی می‌گوید «وقتی حالش این‌قدر بد است چیزی از گلویم پایین نمی‌رود.» از نظر خواهرم او این کارها را می‌کند تا مهربان به نظر بیاید، اما من دیده‌ام وقتی خواهرم سعی می‌کند کروسان را پایین بدهد و او پشتش را می‌مالد کاملاً رنگش می‌پرد و دست آزادش را جلوِ دهانش می‌گیرد. مثل یک جفت پرندهٔ زخمی همدیگر را بغل کردند و به اتاق‌شان رفتند، و تا صبح پیدای‌شان نشد.
Juror #8

حجم

۱۲۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۲۲ صفحه

حجم

۱۲۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۲۲ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲۳صفحه بعد