بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب استخر شیرجه | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب استخر شیرجه

بریده‌هایی از کتاب استخر شیرجه

نویسنده:یوکو اوگاوا
انتشارات:انتشارات آده
امتیاز:
۳.۲از ۳۷ رأی
۳٫۲
(۳۷)
یک‌بار عاشق مردی شدم که حتی اگر می‌دانست من در اثر تهوع صبحگاهی زمین‌گیر شده‌ام، می‌توانست سه پرس شام فرانسوی بخورد.
Juror #8
با ناراحتی می‌گوید «وقتی حالش این‌قدر بد است چیزی از گلویم پایین نمی‌رود.» از نظر خواهرم او این کارها را می‌کند تا مهربان به نظر بیاید، اما من دیده‌ام وقتی خواهرم سعی می‌کند کروسان را پایین بدهد و او پشتش را می‌مالد کاملاً رنگش می‌پرد و دست آزادش را جلوِ دهانش می‌گیرد. مثل یک جفت پرندهٔ زخمی همدیگر را بغل کردند و به اتاق‌شان رفتند، و تا صبح پیدای‌شان نشد.
Juror #8
خواهرم با ناخن مانیکورشده‌اش گوشهٔ عکس کوبید و گفت «این بچهٔ من است.» تهوع صبحگاهی گونه‌هایش را بی‌رنگ و شفاف کرده بود. به حفرهٔ لوبیاشکل خیره شدم. بچه گوشه‌ای کز کرده بود، مثل سایه‌ای نحیف که هر آن ممکن است با اولین نسیم در شب ناپدید شود.
Juror #8
انگار هیچ‌کدام حواس‌مان نیست که سال تقریباً تمام شده. هیچ حلقهٔ کاج تزیین‌شده‌ای روی در نیست، در خانه هم خبری از لوبیای سیاه یا موچی نیست. انگار که با خودم حرف بزنم، گفتم «به نظرم دست‌کم خانه را باید تمیز کنیم.»
Juror #8

حجم

۱۲۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۲۲ صفحه

حجم

۱۲۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۲۲ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱۲
۳
صفحه بعد