بریدههایی از کتاب تمام چیزهای خطرناک
۳٫۳
(۵۱)
تغییر شکل کامل یک مکان در تاریکی شب شگفتانگیز است: خیابانهایی که سرتاسر دورهٔ بزرگسالی در آنها زیستهاید متفاوت به نظر میرسند، انگار که بهجای پا گذاشتن در پیادهروِ هموار، یکراست به رودخانهٔ گلآلودی پا بگذارید. کمکم تیرکهای چراغی را میبینید که قبلاً به آنها توجهی نداشتید، روشنایی خفیف و پیوستهای که از میانش میگذرید تنها معیاری است که فاصله یا عمق را مشخص میکند.
zohreh
شبیه شرکتکنندگان عادی جلسات نیست. علاقهاش به جنایت از سرِ سرگرمی نیست؛ موضوع کار در میان است.
نمیدانم کدامشان بدتر است.
zohreh
اما چیزی که نمیفهمند، چیزی که نمیتوانند بفهمند، این است که شاید روزی بیدار شوند و ببینند خشونت از صفحهٔ تلویزیونشان بیرون خزیده و به خانهها و زندگیشان چسبیده، همچون انگلی که نیشهایش را فرومیکند، تا اعماق پیش میرود و آرام میگیرد. خون بدنهایشان را میمکد و آنها را خانهٔ خود میخواند.
zohreh
واقعیت این است که آدمها خشونت را دوست دارند ـ البته از دور. هر کس نظر دیگری داشته باشد یا نمیخواهد واقعیت را بپذیرد یا چیزی را پنهان میکند.
zohreh
ویژگی اصلی تماشاگران همین است، چیزی که مدتها پیش آموختم: دلشان نمیخواهد زیادی ناراحت شوند. از ته دل نمیخواهند آنچه را که بر من گذشته، تمام آن لحظات ناخوشایند، را تجربه کنند. فقط ذرهای از آن را میخواهند. فقط مقداری که کنجکاویشان را برطرف کند، اما اگر زیادی تلخ، زیادی شور یا زیادی واقعی شود، لبهایشان را به هم میچسبانند و ناراضی بیرون میروند.
و ما این را نمیخواهیم.
zohreh
چیزی که نیاز داشتم قهوه نبود، حالا میفهمم. روزمرگی بود و صمیمیت.
zohreh
از طعم آن قهوههای صبحگاهی هر روزه لذت میبردم. به عشق جاری شدن بوی قهوه در آشپزخانهام، گرمای لیوانی که دستانم به آن میچسبیدند، زندگی میکردم، آن هم وقتی از ایستادن در ایوان پشتی در حال تماشای بالا آمدن خورشید بدنم سرد و خشک شده و قطرات شبنم سحرگاه روی پوستم نشسته بود.
zohreh
آرزو میکنم کاش همیشه میدان دید لولهای داشتم: توانایی تمرکز گزینشی روی یک چیز در هر نوبت. تبدیل کردن چیزهای دیگر به اجسام ساکن، آرامشبخش.
zohreh
خواب، برشهای کوچک مرگ. چقدر از آنها نفرت دارم.
zohreh
در زندگی واقعی، بهندرت با موهبت دلنشین سیاهی و سفیدی مطلق روبهروییم، به همین دلیل میکوشم در داستانهایم با خلق شخصیتهایی چندوجهی به این واقعیت پایبند باشم.
zohreh
مادرها ـ و صادقانه بگویم، زنها بهشکل کلی ـ از بدو تولد با حس عذابوجدان روبهرواند. ما همیشه فکر میکنیم مسئول تمام مشکلاتیم. نیاز به عذرخواهی همیشه در ما وجود دارد: برای اینکه زیاد یا کم بودهایم. شلوغ یا ساکت بودهایم. سختکوش یا قانع بودهایم.
zohreh
حتی نمیدانم متوجه گم شدنش شده یا نه، اما اگر شده باشد، دلم میخواهد این حس را درک کند: دنبال چیزی گشتن و هرگز نیافتنش. فکر اینکه کجا ممکن است آن را گم کرده باشد، درست همانطور که من به چشمانش نگاه کرده و دنبال حسی گشته بودم که سابقاً به من داشت.
zohreh
حجم
۳۲۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
حجم
۳۲۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰۷۰%
تومان