بریدههایی از کتاب صد سال تنهایی
نویسنده:گابریل گارسیا مارکز
مترجم:اسماعیل قهرمانیپور
انتشارات:نشر روزگار
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۶از ۵۹ رأی
۳٫۶
(۵۹)
«ببین چقدر آدم سادهای است، به من میگوید که به خاطر من میمیرد، انگار که من یک قولنج بد هستم که باعث کشته شدن او بشوم.»
زهرا۵۸
بدون هیچگونه ترس و واهمه از خداوند میپرسید: مگر انسانها از فولاد ساخته شدهاند که باید این همه دردسر و بدبختی شدید و جانگداز را تحمل نمایند و بارها و بارها از خداوند تقاضای مرگ میکرد و گاهی هم به سرش میزد که مانند دیوانهها سر به دشت و بیابان بگذارد و برای لحظهای هم شده دست به طغیان بزند.
Zeinab
در هر کجای جهان که هستند، همیشه این را به خاطر داشته باشند که گذشتهها دروغی بیش نبوده، خاطره بازگشتی ندارد، هر بهاری که سپری بشود دیگر قابل بازیابی نیست و وحشیترین و پابرجاترین عشق در نهایت یک حقیقت بیپایه و بی اساس بیش نیست.
Zeinab
«جناب سرهنگ، شما اجازهی ورود به این خانه را ندارید، درست است که شما در جنگهایتان اختیار تام دارید، اما در این خانه، من فرمان میدهم.»
زهرا۵۸
عاشق شدن نوعی ناخوشی است،
زهرا۵۸
قول بده که اگر احساس کردی، ساعت بد زندگیات رسیده است، حتماً به من مادرت بیندیشی.»
زهرا۵۸
احساس تنهایی موجب تغییراتی در ذهن و روح او شده و ضایعات مهر و محبت انباشته شده در قلب او را سوزانده و از بین برده بود و در عوض جای آنها را زشتترین خصوصیات فردی و اجتماعی که همانا خباثت، کینه، نفرت، خشونت و... باشد، پر کرده بود.
Zeinab
«بهترین دوست برای هر فرد کسی است که تازه مرده باشد.»
زهرا۵۸
هوا چنان مرطوب بود که ماهیها میتوانستند شناکنان از در وارد شده و از پنجرهها خارج بشوند و یا در هوای اطاقها شناور باقی بمانند.
زهرا موحد
روزی به اورسولا گفت: «چیزهای باورنکردنی در دنیا اتفاق میافتند، برای مثال، درست در آن طرف رودخانه انواع و اقسام ابزارآلات سحرآمیز وجود دارد و ما در اینجا مانند الاغ سرمان را پایین انداخته و زندگی میکنیم.»
soroosh7561
آمارانتا هم در مقابل سؤال مادرش که چرا پیشپیشکی در تدارک مرگ خودش میباشد، پاسخ داد: «بدون اینکه خودمان باخبر بشویم، خواهیم مرد.»
زهرا۵۸
تنها راز شیوهی زیستن در سنین پیری، سازش شرافتمندانه با تنهایی است.
زهرا۵۸
«چیزی که مرا نگران کرده، این است که بعد از آن همه نفرت از ارتش و پس از این همه جنگ و ستیز با آنها و اینقدر اندیشیدن دربارهشان، آخرسر خود تو تبدیل به یکی از بدترین آنها شدهای
09191243278
پس از آن نیز دیگر کسی از بوئندیاها نه در کلیسا پیدایشان شد و نه در روز چهارشنبهی صلیبگذاری، در جلوی محراب او زانو بر زمین زد.
09191243278
«رسیدگی به نیازهای مردان بیش از آن است که تو تصور میکنی، باید در داخل خانه کلی پخت و پز، کلی جاروکشی و نظافت انجام بدهی و همینطور بر سر موضوعات کماهمیت، فراتر از آنکه فکرش را بکنی، باید ناراحتی بکشی.»
09191243278
به هر حال خودش پس از یک خواب کوتاه در ساعت پنج صبح از خواب بیدار میشد،
09191243278
فقط این را درک میکرد که تنها راز شیوهی زیستن در سنین پیری، سازش شرافتمندانه با تنهایی است.
09191243278
با تعجب از خودشان سؤال میکردند که در دنیا چه اتفاقی افتاده است.؟ چرا حیوانات امروزی مانند حیوانات سالها قبل دیگر آنچنان زاد و ولد نمیکنند؟ چرا پولی که با هزار مکافات در میآورند خیلی سریع از چنگشان خارج میشود؟
زهرا موحد
«بیش از سه هزار نفر بودند، حالا مطمئن شدهام که همهی آنهایی که در آن میدان کوچک جلوی ایستگاه راهآهن بودند، قتل عام شدند.»
زهرا موحد
نیفتاده و هرگز هم روی نخواهد داد. اینجا یک شهر پر از صلح و صفاست.» بدینطریق آنها تشکیلات کارگری و رهبران اتحادیهها را به تدریج از صحنه خارج میکردند.
زهرا موحد
حجم
۵۸۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۵۵۹ صفحه
حجم
۵۸۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۵۵۹ صفحه
قیمت:
۹,۰۰۰
تومان