بریده‌های کتاب صد سال تنهایی
کتاب صد سال تنهایی اثر گابریل گارسیا مارکز

کتاب صد سال تنهایی

۳٫۶
(۵۴)
«ببین چقدر آدم ساده‌ای است، به من می‌گوید که به خاطر من می‌میرد، انگار که من یک قولنج بد هستم که باعث کشته شدن او بشوم.»
زهرا۵۸
بدون هیچ‌گونه ترس و واهمه از خداوند می‌پرسید: مگر انسان‌ها از فولاد ساخته شده‌اند که باید این همه دردسر و بدبختی شدید و جان‌گداز را تحمل نمایند و بارها و بارها از خداوند تقاضای مرگ می‌کرد و گاهی هم به سرش می‌زد که مانند دیوانه‌ها سر به دشت و بیابان بگذارد و برای لحظه‌ای هم شده دست به طغیان بزند.
Zeinab
در هر کجای جهان که هستند، همیشه این را به خاطر داشته باشند که گذشته‌ها دروغی بیش نبوده، خاطره بازگشتی ندارد، هر بهاری که سپری بشود دیگر قابل بازیابی نیست و وحشی‌ترین و پابرجاترین عشق در نهایت یک حقیقت بی‌پایه و بی اساس بیش نیست.
Zeinab
«جناب سرهنگ، شما اجازه‌ی ورود به این خانه را ندارید، درست است که شما در جنگ‌هایتان اختیار تام دارید، اما در این خانه، من فرمان می‌دهم.»
زهرا۵۸
عاشق شدن نوعی ناخوشی است،
زهرا۵۸
احساس تنهایی موجب تغییراتی در ذهن و روح او شده و ضایعات مهر و محبت انباشته شده در قلب او را سوزانده و از بین برده بود و در عوض جای آنها را زشت‌ترین خصوصیات فردی و اجتماعی که همانا خباثت، کینه، نفرت، خشونت و... باشد، پر کرده بود.
Zeinab
قول بده که اگر احساس کردی، ساعت بد زندگی‌ات رسیده است، حتماً به من مادرت بیندیشی.»
زهرا۵۸
«بهترین دوست برای هر فرد کسی است که تازه مرده باشد.»
زهرا۵۸
هوا چنان مرطوب بود که ماهی‌ها می‌توانستند شناکنان از در وارد شده و از پنجره‌ها خارج بشوند و یا در هوای اطاق‌ها شناور باقی بمانند.
زهرا موحد
روزی به اورسولا گفت: «چیزهای باورنکردنی در دنیا اتفاق می‌افتند، برای مثال، درست در آن طرف رودخانه انواع و اقسام ابزارآلات سحرآمیز وجود دارد و ما در اینجا مانند الاغ سرمان را پایین انداخته و زندگی می‌کنیم.»
soroosh7561

حجم

۵۸۷٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۵۵۹ صفحه

حجم

۵۸۷٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۵۵۹ صفحه

قیمت:
۹,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲۳صفحه بعد