بریدههایی از کتاب الهیه: شرح حال عارف ربانی سیدمحمدحسن الهیطباطبایی
۴٫۸
(۲۵)
«شما نمیخواهد راه بیفتید و دنبال حضرت بروید، اگر شما استعداد و قابلیتش را داشته باشید، ایشان خودشان به سراغ شما میآیند و خود ترتیب تشرف را خواهند داد.»
F313
او صبر خواهد از من بختی که من ندارم
من وصل خواهم از او قصدی که او ندارد
F313
بندهای فقیه نمیشود به تمام معنا مگر اینکه اولاً حب و بغضش برای خدا باشد که مثلاً فلانکس در فلان خط است، من را دوست دارد، ندارد، به من احترام گذاشت، نگذاشت ... هیچکدام ملاک حب و بغضش نباشد، حب و بغضش فقط برای خدا باشد.
F313
«این هر دو برادر با اینکه نابغه بودند اما هیچگاه اظهار نمیکردند. اگر شما یکسال با آقای طباطبایی مصاحبت میکردید، مسافرت میکردید، بحث علمی پیش نمیآمد اصلاً فکر نمیکردید این آقا سواد دارد. اصلاً انگار یک سید عادی است که عمامه به سر گذاشته است.»
F313
یک جملۀ ایشان همیشه زبانزد کسانی که به صورتی با ایشان ارتباط داشتند، بوده و هست و آن عبارت ”اهمیت ندارد“ است
F313
آقای سید محمدصادق قاضی طباطبایی میگوید:
«آقای الهی زمانی که در قم بود، به روضهای که در منزل مرحوم میرزاتقی زرگری تشکیل میشد میرفت. آنها بعد از روضه یک جلسۀ خصوصی داشتند. یکبار پس از اتمام روضه وقتی برای ایشان در سینی مسی چای میآورند، ایشان انگشت خود را بر لب میگذارد و بعد به سینی مسی میزند سینی تبدیل به طلا میشود. اما ایشان میگوید: ما طلا را میخواهیم چه کنیم، دوباره انگشت بر لب میگذارد و به سینی میزند و سینی دوباره به حالت اولیهاش برمیگردد.»
arash
علامه حسنزاده:
«نکتهای بلند از استادم، شادروان جناب علامه آقا سید محمدحسن الهی طباطبایی تبریزی، جانم به فدایش، به یادگار دارم. روزی در شیخان قم به حضور مبارکش افتخار تشرف داشتم و هیچگاه در محضر فرخندهاش یک کلمه از دنیا و از کسی گله و شکوا و حرف کم و زیاد مادی نشنیدم. فرمود: آقا انسانها معادناند، باید معدنها را در آورد.»
محمد
عبد در بند مولایش است و خواستههای خود را از یاد میبرد. میگویند:
«آقا سید محمدحسن الهی نخواستن را یاد گرفته بود.»
|قافیه باران|
من از حکایت عشق تو بس کنم؟ هیهات!
|قافیه باران|
میفرمود: ما طلبی از خدا نداریم. ما به وظیفهمان عمل میکنیم، خواجه هم خود رسم بندهپروری میداند
erfan
آقای سید محمد الهی در جواب این سؤال که ایشان در برخورد با سختیها و مشکلات چگونه بودند، میگوید:
«خیلی آرام و مطمئن، مثل کسی که به گذشت زمان و تعویض صحنهها اعتقاد داشته باشد.
erfan
او بنده است و میداند که بنده امر و نهی نمیکند
erfan
آنها که همیشه در زندگی سردرگماند و هرچه بیشتر میجویند کمتر مییابند، دلیلش این است که خدا را گم کردهاند و خدا هم آنها را به حال خود رها کرده است برای همین مانند کلاف سردرگم هر روز به دور خود میگردند.
erfan
از توصیههای ایشان اگر جملهای به خاطر دارید بفرمایید.
سید محمد الهی:
- حق را بشناس تا مردان حق را بشناسی!
- آنچه به خود روا میداری به دیگران بپسند و آنچه به خود روا نمیداری به دیگران روا مدار!
- سلامت خود را حفظ نما و به تنت برس چون اگر تنی ضعیف باشد مثل مرکبِ خواب ما را به مقصد نمیرساند.
ramazani
عالم و هرچه در آن است همه و همه سیالاند و با رغبت و عشقی وصفناشدنی به سوی او در سیر و پروازند. ذرّهای در این عالم نیست که مست و سرگردان او نباشد و او نیز طالب و مشتاق مخلوقات خود است
کاربر ۳۷۳۱۰۸۲
در موقع خروج از عراق نام خانوادگی «الهی» را برای خود برمیگزیند و در توضیح آن میگوید:
«چه اسمی بهتر از آنکه انسان منتسب به خدا باشد.»
|قافیه باران|
اگرچه حسن تو از عشق غیر مستغنی است
من آن نیم که از این عشقبازی آیم باز
کاربر ۱۱۳۰۲۲۶
گناه خدافروشی محض است، پایین آوردن خدا از مقام عزّ قدسش و زیر پا نهادن امرش است.
کاربر ۱۱۳۰۲۲۶
آن که خرید و فروشش با خدا شد، قیمتش هم خود خدا میشود
کاربر ۱۱۳۰۲۲۶
اما او که هیچچیز از اوضاع ما بر او پوشیده نیست و رسیدگی امور ما را بر عهده دارد و در میان ماست پس چرا برای ما اینقدر غایب و در پرده است؟
مگر تفاوت ما با آقای الهی چیست؟ چرا ما او را امام غایب میدانیم و آقای الهی ایشان را امام حاضر؟ چرا ما این قدر از اماممان دوریم و امام او اینقدر برایش جلوه و حضور دارد؟ میگویند:
«ایشان واقعاً حضرت را حاضر و ناظر میدانست و به آن اعتقاد داشت طوری که حتی در کوچکترین حرکات و رفتار زندگی آنطور رعایت همهچیز را میکرد که انگار همان لحظه در حضور حضرت است.»
F313
حجم
۲٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۰۴ صفحه
حجم
۲٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۰۴ صفحه
قیمت:
۴۵,۰۰۰
۲۲,۵۰۰۵۰%
تومان