بریدههایی از کتاب تفسیر نمونه (جلد پانزدهم)
۴٫۸
(۵)
انسان میخواهد همه چیز را با علم و قدرت محدود خود ارزیابی کند، در حالی که در ماوراء علم و قدرت او، اسرار فراوانی نهفته است.
زینب دهقانی
پیامبر صلیاللهعلیهوآله میخوانیم: روزی از کوچهای عبور میکردند، جمعی از مردم را در یک نقطه مجتمع دیدند، از علت آن سؤل کردند، عرض کردند: دیوانهای است که اعمال جنونآمیز و خندهآورش، مردم را متوجه خود ساخته، پیامبر صلیاللهعلیهوآله آنها را به سوی خود فرا خوانده فرمود:
میخواهید دیوانه واقعی را به شما معرفی کنم؟ همه خاموش بودند، و با تمام وجودشان گوش میدادند.
فرمود: المُتَبَخْتِرُ فِی مَشْیهِ، النّاظِرُ فِی عِطْفَیهِ، المُحَرِّک جَنْبَیهِ بِمَنْکبَیهِ... الَّذِی لایؤْمَنُ شَرُّهُ وَ لایرْجی خَیرُهُ، فَذلِک الْمَجْنُونُ وَ هذَا الْمُبْتَلی!:
«کسی که با تکبر و غرور راه میرود، پیوسته به دو طرف خود نگاه میکند، پهلوهای خود را با شانه خود حرکت میدهد، (غیر از خود را نمیبیند و اندیشهاش از خودش فراتر نمیرود) ، کسی که مردم به خیر او امید ندارند، و از شرّ او در امان نیستند، دیوانه واقعی او است، اما این را که میبینید تنها یک بیمار است» .
د
زینب دهقانی
در روایات اسلامی از پیامبر خدا حضرت سلیمان علیهالسلام چنین نقل شده: لاتَحْکمُوا عَلَی رَجُلٍ بِشَیءٍ حَتَّی تَنْظُرُوا إِلَی مَنْ یصَاحِبُ، فَإِنَّمَا یعْرَفُ الرَّجُلُ بِأَشْکالِهِ وَ أَقْرَانِهِ وَ ینْسَبُ إِلَی أَصْحَابِهِ وَ أَخْدَانِهِ:
«درباره کسی قضاوت نکنید، تا به دوستانش نظر بیفکنید؛ چرا که انسان به وسیله دوستان، یاران و رفقایش شناخته میشود»
کاربر ۲۹۷۷۲۰۶
در حدیثی که از طرق اهلبیت علیهمالسلام نقل شده چنین میخوانیم: هنگامی که «ابوبکر» تصمیم گرفت «فدک» را از فاطمه علیهاالسلام بگیرد، این سخن به فاطمه علیهاالسلامرسید، نزد ابوبکر آمده، چنین گفت: أَ فِی کتابِ اللّهِ أَنْ تَرِثَ أَباک وَ لا أَرِثَ أَبِی، لَقَدْ جِئْتَ شَیئاً فَرِیاً، أَ فَعَلی عَمْدٍ تَرَکتُمْ کتابَ اللّهِ وَ نَبَذْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِکمْ اِذْ یقُولُ: وَ وَرِثَ سُلَیمانُ داوُدَ:
«آیا در کتاب خدا است که تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم ارث نبرم؟ این چیز عجیبی است! آیا کتاب خدا را فراموش کرده و پشت سر افکندهاید آنجا که میفرماید: سلیمان از داود ارث برد» ؟
سیستماتیک
«او کسی است که مرا غذا میدهد و سیراب میکند» «وَ الَّذِی هُوَ یطْعِمُنِی وَ یسْقِینِ» .
زینب دهقانی
«گفتند: ما هم خودت و هم کسانی را که با تو هستند به فال بد گرفتهایم» «قالُوا اطَّیرْنا بِک وَ بِمَنْ مَعَک» .
گویا آن سال، خشکسالی و کمبود محصول و مواد غذائی بود، آنها گفتند: این گرفتاریها و مشکلات ما همه از قدوم نامیمون تو و یاران تو است، شما مردم شومی هستید و برای جامعه ما بدبختی به ارمغان آوردهاید، و با توسل به حربه فال بد، که حربه افراد خرافی و لجوج است میخواستند: منطق نیرومند او را درهم بکوبند.
اما او در پاسخ «گفت: فال بد (و بخت و طالع شما) در نزد خدا است» «قالَ طائِرُکمْ عِنْدَ اللّهِ» .
او است که شما را به خاطر اعمالتان گرفتار این مصائب ساخته و اعمال شما است که در پیشگاه او چنین مجازاتی را سبب شده.
سیستماتیک
در حدیث دیگری از امام صادق علیهالسلام چنین آمده: نُزِّلَتْ فِی الْقائِمِ مِْن آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیهِمُ السَّلامُ هُوَ وَ اللّهِ الْمُضْطَرُّ اِذا صَلّی فِی الْمَقامِ رَکعَتَینِ وَ دَعا اِلَی اللّهِ عَزَّوَجَلَّ فَأَجابَهُ وَ یکشِفُ السُّوءَ وَ یجْعَلُهُ خَلِیفَةٍ فِی الأَرْضِ:
«این آیه در مورد مهدی از آل محمّد علیهالسلام نازل شده، به خدا سوگند مضطر او است، هنگامی که در مقام ابراهیم علیهالسلام دو رکعت نماز به جا میآورد و دست به درگاه خداوند متعال بر میدارد، دعای او را اجابت میکند، ناراحتیها را بر طرف میسازد، و او را خلیفه روی زمین قرار میدهد» .
SARA
آن زمان که همه جا را فساد گرفته باشد، درها بسته شده، کارد به استخوان رسیده، بشریت در بن بست سختی قرار گرفته، و حالت اضطرار در کل عالم نمایان است در آن هنگام، در مقدسترین نقطه روی زمین دست به دعا برمیدارد و تقاضای کشف سوء میکند و خداوند این دعا را سرآغاز انقلاب مقدس جهانی او قرار میدهد و به مصداق «وَ یجْعَلُکمْ خُلَفاءَ الأَرْضِ» او و یارانش را خلفای روی زمین میکند
سیستماتیک
و مرتد شد، و سرانجام در جنگ «بدر» در صف کفار به قتل رسید و رفیقش «أُبِّی» نیز در روز جنگ «احد» کشته شد.
آیات فوق، نازل گردید و سرنوشت مردی را که، در این جهان گرفتار دوست گمراهش میشود و او را به گمراهی میکشاند، شرح داد.
بارها گفتهایم: شأن نزولها گرچه خاص است ولی هرگز مفهوم آیات را محدود نمیکند، بلکه، کلیت آن شامل تمام افراد مشابه میگردد.
کاربر ۲۹۷۷۲۰۶
شد، پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: تا شهادت به وحدانیت خدا و رسالت من ندهی، از غذاب تو نمیخورم، «عقبه» شهادتین را بر زبان جاری کرد.
این خبر به گوش دوستش «اُبِّی» رسید، پرسید: ای «عقبه» ! از آئینت منحرف شدی؟
گفت: نه به خدا سوگند من منحرف نشدم، و لکن مردی بر من وارد شد که حاضر نبود از غذایم بخورد، جز این که شهادتین بگویم، من از این شرم داشتم که او از سر سفره من برخیزد، بی آن که غذا خورده باشد، لذا شهادت دادم!
«أبِّی» گفت: من هرگز از تو راضی نمیشوم مگر این که: در برابر او بایستی و سخت توهین کنی!، «عقبه» این کار را کرد
کاربر ۲۹۷۷۲۰۶
حجم
۴۶۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۶۵۷ صفحه
حجم
۴۶۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۶۵۷ صفحه
قیمت:
رایگان