مسئول رده بالا اگر میدید استکانی در آبدارخانه کثیف است، آستین بالا میزد و ظرف میشست. نگاه از بالا اصلاً وجود نداشت.
eftekharian
وقتی عاشق هستی، میتوانی بدون آب و غذا روزها زندگی کنی. فقط به هوا احتیاج داری و من هوایی را تنفس میکردم که احمد در نزدیکترین فاصله به من، همان هوا را تنفس میکرد.
eftekharian
مامان لعیا همانطور که خیره نگاه میکرد، گفت: «آهان خودت کم از دست یک روح بزرگ میکشی، میخواهی یک دختر دیگر را هم گرفتار کنی!»
moonlight
شعر هستی بودن و کوشیدن رفتن و پیوستن
از کژی بگسستن جان فدا کردن در راه
حق است.
تهمینه
زیر لب گفتم: «قامت پسر خوبی است. پاک، نجیب، مهربان باید به فکر باشم و دختر خوبی را برایش پیدا کنم. دختری که روح بزرگ او را درک کند.»
moonlight