- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب کوری
- بریدهها
بریدههایی از کتاب کوری
۴٫۳
(۳۵۹)
دختری که عینک آفتابی داشت پرسید:
ــ آیا سرانجام برخواهد خاست؟
همسر پزشک گفت:
ــ نه، کسانی که هنوز زنده هستند، بیشتر نیاز به برخاستن دارند، ولی برنمیخیزند.
Negaarstan
گذشتن از کنار اجساد و ندیدن آنها، رویدادی دیرینه است.
Negaarstan
ما جاودانه نیستیم و از مرگ نمیتوانیم بگریزیم، ولی دستکم میتوانیم کور نباشیم و کور از دنیا نرویم.
Negaarstan
دنیای ما پر از افراد کور است.
Negaarstan
پاسخها معمولاً زمانی که انسان به آنها نیاز دارد، گم میشوند و باید منتظر گذشت زمان ماند تا پیدا شوند.
Negaarstan
ــ ما آدمهای شریفی در اینجا داریم...
ــ این هم ضربالمثل است؟
ــ نه، مال خودم است!
Negaarstan
پاسخ «بد نیستم» را معمولاً زمانی که نخواهیم تمارض کنیم، به عنوان عادت بر زبان میآوریم. حتی اگر از شدت بیماری و ضعف، در حال مردن باشیم، هرگاه حال ما را میپرسند، میگوییم بد نیستیم. این کار، حفظ آبرو تام دارد و تنها در نسل بشر مشاهده میشود.
Negaarstan
ناراحتی وجدان که افراد بیفکر اغلب از آن اجتناب میکنند و بسیاری از انسانها حاضر به شنیدن نام آن نیز نیستند، همواره وجود داشته است، دارد و خواهد داشت.
Negaarstan
اگر به این کورها کمک نشود، خیلی زود مثل حیوانات میشوند.
mahsa
حرف درستتر از این نشنیدهام. بنابراین فکر میکنم ترس ما را کور کرده و همین ترس ما را کور نگهمیدارد!
mahsa
دو خلبان هواپیمای مسافری با هم کور شدند و هواپیما را به زمین کوبیدند. همه خدمه و مسافران آن هلاک شدند. چند روز بعد، آشکار شد که هواپیما از نظر فنی عیب و ایرادی نداشته. تنها بازمانده هواپیما یعنی جعبه سیاه، واقعیت ماجرا را افشا کرد.
mahsa
ــ برگردیم، فایده ندارد. اینها را نباید سرزنش کرد، چون ترسیدهاند و تنها از دستور اطاعت میکنند.
ــ باور نمیکنم! مخالف اصول انسانی است.
ــ بهتر است باور کنی. واقعیت بارزتر از این میخواهی؟
Elima
صدای پارس کردن و حرفهای یکدیگر را میشناسیم و دیگر رنگ پوست، چهره، رنگ چشم و مو و سایر امور ظاهری اهمیتی ندارد، گویی هرگز وجود نداشته است.
Elima
فکر نمیکنم ما کور شدیم. ما کور هستیم، کوری که میبیند. کورهایی که میتوانند ببینند، ولی نمیبینند
مهدیه
ــ با این حساب، آیندهای در کار نیست.
ــ نمیتوان گفت آیندهای در کار است یا نه.
ــ آنچه اهمیت دارد، زنده ماندن و زندگی کردن در زمان حال است.
همسر پزشک گفت:
ــ زمان حال، بدون آینده بیهوده است! شاید انسان بدون چشم دوام بیاورد، ولی دیگر انسان نیست. دلیل این امر، آشکار است. کدامیک از ما خود را همان انسان پیشین میداند؟ مثلاً خود من مردی را کشتهام.
مهدیه
چشم تنها عضو بدن است که میتوان روح را از طریق آن دید.
مهدیه
اگر نمیتوان زندگی کاملاً انسانی داشت، باید از همه توان استفاده کرد تا زندگی کاملاً حیوانی نشود
مهدیه
ما کور هستیم، کوری که میبیند. کورهایی که میتوانند ببینند، ولی نمیبینند.
Hamid_R_khani
تا روزی که میتوانم، هستم، ولی بیشتر از آن نمیتوانم قولی بدهم. اگر روزی متوجه شویم که دیگر کاری از ما برنمیآید و برای کسی فایده نداریم، باید جرأت داشته باشیم این دنیا را رها کنیم
Hamid_R_khani
کسانی که هنوز زنده هستند، بیشتر نیاز به برخاستن دارند، ولی برنمیخیزند.
Hamid_R_khani
حجم
۲۱۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۲۱۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
قیمت:
۴۸,۰۰۰
۲۴,۰۰۰۵۰%
تومان