باید چهارچشمی مراقب دشمنش باشه، اگه هوای سگ بد رو داشته باشی سگ خوب گازت نمیگیره.
پویا پانا
اگر بهخاطر خانم ویلسون نبود، ممکن بود مادرش سر از آن صومعه دربیاورد. حالا فرلانگ انگار داشت مادر خودش را در آن روزهای قدیم نجات میداداگر میتوانست اسم این کار را نجاتدادن بگذارد. و فقط خدا میدانست چه بلایی سر او میآمد و کارش به کجا ممکن بود بکشد.
مرتضی بهرامیان
به این نتیجه رسید که هیچ چیزی هیچوقت دوباره اتفاق نمیافتد؛ به هر آدمی روزها و فرصتهایی داده میشد که دیگر تکرار نمیشدند.
SaNaZ
فرلانگ با خودش فکر کرد همیشه همین بوده؛ همیشه بدون وقفه و ماشینوار کاری را پیش برده و پشتسرش رفته بودند سروقت کار بعدی. از خودش پرسید اگر به آنها فرصت داده میشد تا دربارهٔ چیزها بیندیشند و تأمل کنند، زندگی چگونه میبود؟
SaNaZ