بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سلام بر ابراهیم (۱) | صفحه ۲۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب سلام بر ابراهیم (۱)

بریده‌هایی از کتاب سلام بر ابراهیم (۱)

۴٫۷
(۲۵۹۱)
یک روز در حین جستجو، پیکر شهیدی پیدا شد. در وسایل همراه او دفترچه یادداشتی قرار داشت که بعد از گذشت سال‌ها هنوز قابل خواندن بود. در آخرین صفحه این دفترچه نوشته بود: «امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم. آب و غذا را جیره‌بندی کرده‌ایم. شهدا در انتهای کانال کنار هم قرار دارند. دیگر شهدا تشنه نیستند. فدای لب تشنه‌ات‌ای پسر فاطمه!»
ابن السبیل
همه منتظر آرزوی ابراهیم بودند. ابراهیم مکثی کرد وگفت: آرزوی من شهادت هست ولی حالا نه! من دوست دارم در نبرد با اسرائیل شهید شوم!
zeinab
همیشه کاری کن که اگه خدا تو رو دید خوشش بیاد، نه مردم.
کاربر ۶۲۵۳۱۱۷
آگاه باش عالم هستی ز بهر توست غیراز خدا هرآنچه بخواهی شکست توست
کاربر ۸۵۷۷۲۱۸
همینطور نشسته بودم و فکر می‌کردم. با خودم گفتم: ابراهیم با یک اذان چه کرد! یک تپه آزاد شد، یک عملیات پیروز شد، هجده نفر هم مثل حرّ از قعر جهنم به بهشت رفتند. بعد به یاد حرفم به آن رزمنده عراقی افتادم: انشاءالله در بهشت همدیگر را می‌بینید.
کاربر ۱۹۳۸۴۳۱
تبر به دست بیا که، دوباره بت شده‌ایم
اشواق
ادامه داد: مطمئن باش چیزی مثل برخورد خوب روی آدم‌ها تأثیر ندارد. مگر نخوانده‌ای، خدا در قرآن به پیامبرش می‌فرماید: اگر اخلاقت تند(وخشن) بود، همه از اطرافت می‌رفتند. پس لااقل باید این رفتار پیامبر را یاد بگیریم.
karbasi
همیشه آیه وجعلنا را زمزمه می‌کرد. یکبار گفتم: آقا ابرام این آیه برای محافظت در مقابل دشمن است، اینجا که دشمن نیست! ابراهیم نگاه معنی داری کرد وگفت: دشمنی بزرگتر از شیطان هم وجود دارد!؟
محسن
ابراهیم امروز با نَفس خودش کشتی گرفت و پیروز شد. ابراهیم به خاطر خدا با اون‌ها کشتی نگرفت و با این کار جلوی کینه و دعوا را گرفت. بچه‌ها پهلوانی یعنی همین کاری که امروز دیدید.
haniyh
رجائی می‌انداخت؛ «به نماز نگوئید کار دارم ، به کار بگوئید وقت نماز است.»
کاربر ۳۵۹۹۹۱۲
ابراهیم الگوی اخلاق عملی برای همه انسان‌هائی است که می‌خواهند درس درست زیستن را بیاموزند.
محمدمهدی
بارها شنیده بودم که ابراهیم، از این حرف که برخی می‌گفتند: فقط می‌ریم جبهه برای شهید شدن و... اصلاً خوشش نمی‌آمد! به دوستانش می‌گفت: همیشه بگید ما تا لحظه آخر، تا جائی که نفس داریم برای اسلام و انقلاب خدمت می‌کنیم، اگر خدا خواست و نمره ما بیست شد آن وقت شهید شویم. ولی تا اون لحظه‌ای که نیرو داریم باید برای اسلام مبارزه کنیم. می‌گفت باید اینقدر با این بدن کار کنیم، اینقدر در راه خدا فعالیت کنیم که وقتی خودش صلاح دید، پای کارنامه ما را امضا کند و شهید شویم. اما ممکن هم هست که لیاقت شهید شدن، با رفتار یا کردار بد از ما گرفته شود.
محمدمهدی
اگر عالم همه با ما ستیزند       اگر با تیغ، خونم را بریزند اگر شویند با خون پیکرم را اگر گیرند از پیکر سرم را اگر با آتش و خون خو بگیرم ز خط سرخ رهبر بر نگردم
محمدمهدی
شبی که قرار بود پیکر شهدای گمنام در تهران تشییع شود ابراهیم را در خواب دیدم. با موتور جلوی درب خانه ایستاد. با شور و حال خاصی گفت: ما هم برگشتیم! وشروع کرد به دست تکان دادن.
محمدمهدی
گفت: بچه‌ها، دنیا بدون ابراهیم برای من جای زندگی نیست! مطمئن باشید من در اولین عملیات شهید می‌شم!
محمدمهدی
امان از دل زینب(س) چه خون شد دل زینب(س)
محمدمهدی
منتظر ادامه صحبت بودم که قطرات اشک از گوشه چشمش جاری شد. ابراهیم ادامه داد: اگه جائی بمانی که دست احدی به تو نرسه، کسی هم تو رو نشناسه، خودت باشی وآقا، مولا هم بیاد سرت رو به دامن بگیره، این خوشگل‌ترین شهادته.
محمدمهدی
در نماز حالت عجیبی داشت. انگار که در این دنیا نبود! تمام وجودش در ملکوت سیر می‌کرد!
محمدمهدی
دلیل این حرفش را قبلاً شنیده بودم. می‌گفت: چون مادر سادات قبر ندارد، نمی‌خواهم مزار داشته باشم.
محمدمهدی
در تاریکی شب با هم قدم می‌زدیم. پرسیدم: آرزوی شما شهادته، درسته؟! خندید. بعد از چند لحظه سکوت گفت: شهادت ذره‌ای از آرزوی من است، من می‌خواهم چیزی از من نماند. مثل ارباب بی‌کفن حسین(ع) قطعه‌قطعه شوم. اصلاً دوست ندارم جنازه‌ام برگردد. دلم می‌خواهد گمنام بمانم.
محمدمهدی

حجم

۳٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۳۹ صفحه

حجم

۳٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۳۹ صفحه

قیمت:
۲۱,۰۰۰
۱۰,۵۰۰
۵۰%
تومان