در هوای کافه که با بوی قهوه و دریا و کتابهای قدیمی ترکیب شده بود، نفس کشید.
n re
همهی این درگیریها برمیگرده به آدمی که احساساتش جریحهدار شده. شما اینطور فکر نمیکنین؟ طلاق، جنگ جهانی، درگیریهای حقوقی، البته نه همهی درگیریهای حقوقی
n re
شکوه زندگی این نیست که هرگز به زانو در نیائیم، در این است که هر بار افتادیم دوباره برخیزیم.
ـ نلسون ماندلا
n re
چهل! میتوانست چهل را درست مثل وقتیکه پانزدهساله بود، حس کند.
چه سن بیرنگی. درست وسط زندگی، دورافتادهترین نقطه بود. در چهل سالگی دیگر هیچچیز آن اهمیت سابق را نداشت. در چهل سالگی، احساساتت واقعی نبودند؛ چون در تشکهای نازک چهل سالگی، جایت امن بود.
کاربر ۳۷۸۲۶۳۸
کل بدنش درگیر عصبانیتی بود که نمیتوانست از آن خلاص شود.
Kimia Parsapour
همهی این درگیریها برمیگرده به آدمی که احساساتش جریحهدار شده. شما اینطور فکر نمیکنین؟ طلاق، جنگ جهانی، درگیریهای حقوقی، البته نه همهی درگیریهای حقوقی.
n re
. او همیشه از مهمانیهایی که تم داشت، متنفر بود.)
n re
صدای بچههایی که در طبقهی دوم ساختمان در حال آوازخواندن بودند، او را به گریه میانداخت. او هرگز خدا را باور نداشت، مگر وقتهایی که بچهها آواز میخواندند.
حالا دیگر آوازی نبود.
farnaz feiz
: «برای اینکه همهی عزت نفس یه زن تو این جمع شده که چطور به نظر میرسه. بهخاطر اینه. ما داریم تو یه جامعهی وسواس به زیبایی زندگی میکنیم، جاییکه مهمترین کاری که یه زن میتونه بکنه، اینه که خودش رو یهجوری درست کنه که بهنظر مردها جذاب بیاد.»
آیدا
این چیزی بود که در دنیای تاریک اینترنت بود. درفضای مجازی شنا میکردی، با خوشحالی این و آنرا برمیداشتی و بعد میدیدی در یک چیز زشت و ناخوشایند لغزیده شدی.
شراره