بریدههایی از کتاب سواستپول
۲٫۷
(۳)
از این جنگ و کشتارها، از این خونریزی و بیرحمیها، چه نتیجهای حاصل میشود؟ آیا دورهی درندگی و بیرحمی افراد بشری تا کی ادامه خواهد داشت؟ آیا آنها نمیخواهند، این طومار بدبختی و بیچارگی و درماندگی و دریوزگیها را در هم پیچند؟ آیا پایانی بر این راه آدم کشی و ستمگریها وجود ندارد؟
پویا پانا
رفتم به سر تربت محمود غنی
گفتم که چه بردهای زدنیای دنی
گفتا که دو گز زمین و ده گز کرباس
تو نیز همین بری اگر صد چو منی
(مولانا افضلالدین کاشانی)
مریم
جنگ عبارت از: به صدا در آوردن طبل و چنگ و در اهتزاز درآوردن پرچمها و جست و خیز اسبها نیست. بلکه، جنگ پیکی است حامل خونریزی، غم و رنج و بدبختی، درماندگی و دریوزگی و سرانجام آن مرگ و ویرانی خواهد بود.
فاطمه ^-^
آیا حل قضایا جز با جنگ ممکن نیست؟ چرا آنها فقط به خاطر یک دلیل احمقانه با شعلهور کردن آتش جنگ این همه جنایات بیشمار را مرتکب میشوند، گویی آنها فکر میکنند که ما دیوانهایم و ما نیز فکر میکنیم که آنها دیوانگانی بیش نیستند و با همین دلایل هم خود را قانع میسازیم.
پویا پانا
یعنی راه نجات از چهار حقیقت تشکیل مییافت.
حقیقت اول اینکه: جمیع مردم در معرض مصائب و آلام هستند.
حقیقت دوم اینکه: علت بروز مصائب هواهای نفسانی است.
حقیقت سوم اینکه: برای نجات از مصائب، باید در کوتاهی آرزوهای نفسانی کوشید.
حقیقت چهارم اینکه: برای پاکی هوای نفسانی چهار عمل ضروری است.
ددد
مرگ. آری، باید به انتظارت باشیم.
پویا پانا
آیا مردم زمان ما فقط به سه دسته تقسیم شدهاند؟
دسته اول: آنهایی که از چیزهای بیفایده به جای حقایق بزرگ استقبال میکنند و به عقاید پوچ گرویده و جز هدایای اختیاری ـ برحسب طرز تفکرشان ـ قادر به تقدیم چیزهای دیگری نیستند.
دسته دیگر: کسانی که جز اعطاء چیزهای ناراحتکننده و اجتنابناپذیر کار دیگری ندارند و دسته سوم: آن کسانی که نانجیبانه برای اسارت و بردگی مردم بیپناه و مظلوم پیوسته در تلاشند.
پویا پانا
به چه دلیل از کشتن دشمن خودداری میورزید؟ آری، باید بکشید تا کشته نشوید، اما از طرف دیگر وجدان و عواطف انسانی به شما اجازه کشتار نمیدهد. در این افکار غوطهور هستید که سربازی در مقابل چشمان شما در میان گل و لای به خون خود در میغلطد و خون گرم وی با گل چسبندهی زمین در هم آمیخته شده و ماده عجیبی را به وجود میآورد.
فاطمه ^-^
آلام و رنجهای ما از گرسنگی، عشق، خشم و ترس نیست، بلکه ناشی از همین جسم ما است. زیرا همین جسم منشاء گرسنگی عشق و خشم و ترس آدمی است.
behruzpcr5
راستی بدی را با بدی نمیتوان جبران کرد، این تجربه به من آموخت که مردم اگر بخواهند بدی را با زور و جبر از میان بردارند، آتش آن را تیزتر خواهند کرد و خرمن هستی یکدیگر را میسوزانند.
ددد
سراسر گیتی و همه مردم جهان به قدرت اراده و تدبیر خود، زندگی نمیکنند. بلکه در سایهی موهبت عظیم عشق که خداوند در نهاد هر موجودی قرار داده بار حیات را تحمل میکنند و کارهای طاقتفرسا انجام میدهند. همهی این جنبشها و کوششها که در پهنه کائنات انجام میگیرد به نیروی مهر و محبت است و اگر مهر و محبت نبود سراسر زندگانی را پردهی ناامیدی و یأس میپوشانید و سرانجام شرارهی حیات خاموش میگشت
ددد
اکنون باید بگویم: ادامهی زندگی من از این نبود که خود را از خطر سرما حفظ کردم، بلکه در اثر اندکی مهر و محبت بود که در درون قلب یک پیرمرد برای من به جنبش در آمد و شامل حالم گردید. خداوند این موهبت را در نهاد او برای یاری من برانگیخت. بنابراین، خود و زنش به حالم رحمت آوردند و دلسوزی کردند. همچنین این دو دختر بیپدر و مادر از این جهت زندگانی خود را ادامه دادند و از خوشیهای حیات بهرهمند گشتند که مهر و عاطفه و علاقه در قلب یک زنی برای آنان بجوشید و ایشان را در پناه احساسات سرشار خود قرار داد.
ددد
پس بدان که مهمترین اوقات همان زمانی است که در آن واقع شدهایم و اهمیتش از این لحاظ است که بر نفس خود مسلّطیم.
ددد
یعنی راه نجات از چهار حقیقت تشکیل مییافت.
حقیقت اول اینکه: جمیع مردم در معرض مصائب و آلام هستند.
حقیقت دوم اینکه: علت بروز مصائب هواهای نفسانی است.
حقیقت سوم اینکه: برای نجات از مصائب، باید در کوتاهی آرزوهای نفسانی کوشید.
حقیقت چهارم اینکه: برای پاکی هوای نفسانی چهار عمل ضروری است.
اول: بیداری قلب.
دوم: تنزیه ساحت افکار و اندیشه.
سوم: رهایی از اعمال ناپسندیده.
چهارم: ایجاد حس محبت نه تنها نسبت به بشر، بلکه نسبت به همهی موجودات.
ددد
صدای غرش توپها به گوش میرسید و در پی آن هر بار قسمتی از سنگرها درهم فرو میریخت، ستارگان در آسمان قیرگون به ابلهان خونآشامی که به شدت برای نابود کردن همنوعان خود میکوشیدند چشمک میزدند و آنان را مسخره مینمودند. در این هنگام دستهای از سربازان، بدون اینکه بدانند به کجا میروند در میان تاریکی پیش میرفتند. گروهی که خیلی میترسیدند و گاهگاهی از فرماندهی خود سؤال میکردند: آقا، آقا، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ راستی که شب هولناکی است.
ددد
صدای غرش توپها به گوش میرسید و در پی آن هر بار قسمتی از سنگرها درهم فرو میریخت، ستارگان در آسمان قیرگون به ابلهان خونآشامی که به شدت برای نابود کردن همنوعان خود میکوشیدند چشمک میزدند و آنان را مسخره مینمودند. در این هنگام دستهای از سربازان، بدون اینکه بدانند به کجا میروند در میان تاریکی پیش میرفتند. گروهی که خیلی میترسیدند و گاهگاهی از فرماندهی خود سؤال میکردند: آقا، آقا، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ راستی که شب هولناکی است.
ددد
صدای غرش توپها به گوش میرسید و در پی آن هر بار قسمتی از سنگرها درهم فرو میریخت، ستارگان در آسمان قیرگون به ابلهان خونآشامی که به شدت برای نابود کردن همنوعان خود میکوشیدند چشمک میزدند و آنان را مسخره مینمودند.
ددد
گاهی افکار عجیبی به من دست میدهد و از خود میپرسم که علت ادامه جنگ تا این مدت طولانی برای چیست؟ آیا این مدافعان میخواهند که تا آخرین نفر کشته نشده تسلیم نگردند؟ اما مگر قوای دو طرف برابر است؟ آیا بهتر نیست دو طرف از خود، هر یک چند نفر نماینده برای حل این موضوع بفرستند؟ مگر حل این مشکل به جز با جنگ عملی نیست؟ آیا حتما میبایستی یک طرف پیروز شده و طرف دیگر مغلوب گردد؟
آیا این کار منطقی است؟ نه. این یک دیوانگی محض افراد بشری است. آیا حل قضایا جز با جنگ ممکن نیست؟ چرا آنها فقط به خاطر یک دلیل احمقانه با شعلهور کردن آتش جنگ این همه جنایات بیشمار را مرتکب میشوند، گویی آنها فکر میکنند که ما دیوانهایم و ما نیز فکر میکنیم که آنها دیوانگانی بیش نیستند و با همین دلایل هم خود را قانع میسازیم.
ددد
حجم
۲۱۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۲۱۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
قیمت:
۴۹,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد