بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پله‌های یک نردبان | طاقچه
کتاب پله‌های یک نردبان اثر بهمن فرسی

بریده‌هایی از کتاب پله‌های یک نردبان

نویسنده:بهمن فرسی
انتشارات:نشر بیدگل
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۴ رأی
۳٫۰
(۴)
راستی شماها ناهار خورده‌ین؟
آروین
به نمک‌شناسی مردم زیاد مطمئن نباشید، حتی نزدیک‌ترین کساتون!
nastaran
سرنوشت یعنی چه؟! بشر اسیر کار خودشه.
آروین
همه‌مون پله‌های یه نردبون‌ایم. چه بالایی باشی چه پایینی. عاقبت یکی دیگه پا رو سرت می‌ذاره و بالاتر می‌ره.
Mostafa F
امنیۀ‌پیر: من تا حالا ندیده‌م به آدمیزاد اهلی بشه.
ملکوت
باباحیدر: (پشت چشم نازک می‌کند.) اولش هیچ بوده‌م و، حالاش هم هیچم. یه‌وقتی هم بوده که با حقوق یه برجم چل‌تا مِثهِ همقطار تو رو می‌خریدم و می‌فروختم. امنیۀ‌پیر: هوم!... این‌که فخر نداره، همه‌مون پله‌های یه نردبون‌ایم. چه بالایی باشی چه پایینی. عاقبت یکی دیگه پا رو سرت می‌ذاره و بالاتر می‌ره.
arian
ما با هم زندگی می‌کنیم برای این‌که یه چیزهای دلخواه تو همدیگه سراغ داریم. گذشت‌های مسخره، محبت‌های مضحک. اگه از این قضیه خبر داشتم شاید اصلاً سراغش نمی‌اومدم. یه رشته محبت‌های مصنوعی جور کرده‌یم و مثل دو تا دشمن سیاسی به‌زور تلقین اونا رو اجرا می‌کنیم. که ببریم؟ که ببازیم؟ هیچ معلوم نیس. خانواده تشکیل می‌دن، بچه درست می‌کنن، چرا؟ هیچ‌کس نمی‌دونه. زندگی شده تکرار یه مشت عادت پوچ بی‌معنی. اونوقت یه‌مشت بزمجّه بی‌شعور و خودپرست نشسته‌ن اون بالا‌بالاها و دائم روضۀ امید و محبت می‌خونن. ما همه‌مون همدیگه‌رو دست انداخته‌یم
nastaran
اگه مردی سایه رو سر منار سوار کن، کوزه خودش همیشه تو سایه‌س.
sahar
امنیۀ‌پیر: یعنی تو به چیزی هم اعتقاد داری؟ باباحیدر: به تفنگ تو و کلۀ ناپلئون دارم! امنیۀ‌پیر: به چی؟ باباحیدر: یعنی به زور و کلک!
sahar
زندگی شده تکرار یه مشت عادت پوچ بی‌معنی. اونوقت یه‌مشت بزمجّه بی‌شعور و خودپرست نشسته‌ن اون بالا‌بالاها و دائم روضۀ امید و محبت می‌خونن.
Mostafa F

حجم

۵۱٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۸۷ صفحه

حجم

۵۱٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۸۷ صفحه

قیمت:
۳۰,۴۵۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد