بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مجموعه اشعار شمس لنگرودی (دفتر دوم) | صفحه ۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب مجموعه اشعار شمس لنگرودی (دفتر دوم)

بریده‌هایی از کتاب مجموعه اشعار شمس لنگرودی (دفتر دوم)

انتشارات:انتشارات نگاه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۶ رأی
۴٫۵
(۶)
مدادم عصای خیال است بر کاغذ سردم راه می‌رود و نشان قدم‌هایت را در برفم می‌نگارد. دوستت دارم و تو پیشم نیستی.
abbas5549
آدم‌ها جهنم دست‌ساز خویش‌اند بیا در آتش هم بگریزیم. کاش دستت را می‌گرفتم از پله‌ی تاریخ پایین می‌دویدیم به ابتدای زمین می‌رسیدیم آنجا که در گِل آدمی گُل رازقی می‌رویید کاش نبض‌ات را می‌گرفتم و منتشر می‌کردم تا دنیا به حال طبیعی‌اش برگردد.
abbas5549
تو را در صبحانه‌ی موسیقی می‌جویم وقتی که به نت‌های چکیدن آب در لیوانت خیره است در لرزش طیاره‌ها وقتی به نام تو برخورد می‌کنند. و تو را نمی‌یابم مگر هنگامی که در آینه‌ها خیره‌ام در گردبادهای تیره‌ای از خنجرها، سربازان، حاکمان و سکوت دستش را باز می‌کند تا آبی بنوشم که تو تقدیس‌اش کرده‌ای.
abbas5549
در صبح نخستینم حس می‌کنم سراسر زندگی همین است: گل‌هایی و خارهایی.
abbas5549
آفتاب عصر. رودخانه. سکوت و ناگهان به یاد کسی می‌افتم که در اعماق شادی‌هایم غرق شد.
abbas5549
راضی‌ام به علم حساب اگرچه حسابم را نکرده از تو چنین دورم کرده است راضی‌ام به معلم جغرافی اگرچه به من نیاموخت مرز جدایی‌ها تا کجاست راضی‌ام به ایزد بانویی که دست مرا گرفت به اتاقش آورد تا بنشینم، رضایت‌نامه‌ای بنویسم بسپارمش به تو آزاد شوم از زندانت.
abbas5549
مگریز مداد من از من مگریز بگذار بنویسم صله‌ام را بگیرم به حرمت شادی است که از اندوه می‌گریم. مگریزید صفحات سفید کتاب من از من مگریزید و به شکل نمکزاری در نیایید رویاهای ما عظیم‌تر از ما بودند و ما قطراتی از برف که در شن رویا فرو غلتیدیم.
abbas5549
خود را کشتی تا در کف مرگ‌ها نیفتی اما مرگ بود که ملافه‌ات را می‌آورد.
abbas5549
برف رد قدم‌ها را پاک می‌کند و گمشدگان نه به جایی می‌رسند نه به مبداء خود باز می‌گردند. گمشدگی در برف شکلی است از چهره‌ی زندگی روشناییِ خوفناکی است دامی سفید گسترده که به تاریکی راه می‌برد.
abbas5549
مرگ آمد و دانش او تنها در حد خواندن نام‌تان بود.
abbas5549
در عمری واژگون در انتظار تولد خویشم. برف بر مژه‌ام، بر تنم ابرها ترانه‌ی تازه‌ای در خیالاتم می‌بافند.
abbas5549
پاییز سوزاندن برگ‌های کتابی است که شش ماه تمام خوانده سال و می‌بیند که به‌باد رفته است.
abbas5549
زندگی! چقدر سر به سرم می‌گذاری خودی به نظر می‌رسی با تو که قهر می‌کنم می‌فهمم که مرا نمی‌شناسی.
abbas5549
چیز بدی نیست جنگ شکست می‌خورم اشغالم کنی.
abbas5549
بعضی چیزهاست که نمی‌شود کاری کرد از هر طرف که نگاهش کنید گرگ گرگ است کبک کبک.
abbas5549
دلتنگی خوشه‌ی انگور سیاه است لگدکوبش کن لگدکوبش کن بگذار ساعتی سربسته بماند مستت می‌کند اندوه.
abbas5549
من انسان نخستین‌ام تو روحی که عبور می‌کند با دسته گلی از لبخند
آرزو ایرانمهر
بوی تو بوی دست‌های خداست که گل‌هایش را کاشته، به خانه‌ی خود می‌رود.
آرزو ایرانمهر
مثل میوه‌ی افتاده‌ای دلتنگم میوه‌ای که درختش را بریده و برده‌اند.
آرزو ایرانمهر
برای آنچه که دوستش داری از جان باید بگذری بعد می‌ماند زندگی و آنچه که دوستش داشتی.
آرزو ایرانمهر

حجم

۴۰۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۸۸۸ صفحه

حجم

۴۰۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۸۸۸ صفحه

قیمت:
۲۳۳,۰۰۰
تومان