بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم | صفحه ۶۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم

بریده‌هایی از کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۲۴۸ رأی
۴٫۴
(۲۴۸)
عزیز من، کودکی‌ها را به هیچ دلیل و بهانه، رها مکن، که ورشکستِ ابدی خواهی‌شد... آه که در کودکی، چه بی‌خیالیِ بیمه‌کننده‌یی هست، و چه نترسیدنی از فردا...
ahmadi
این حوادث نیستند که انسان را امیدوار یا ناامید می‌کنند؛ این طرز نگاه‌کردن ما به حوادث است و زاویه‌ی دید ما، که مایه‌ی اصلی یأس و امید را می‌سازد.
ahmadi
خوشبختی، نامه‌یی نیست که یکروز، نامه‌رسانی، زنگِ درِ خانه‌ات را بزند و آن را به دaستهای منتظر تو بسپارد. خوشبختی، ساختن عروسک کوچکی‌ست از یک تکّه خمیرِ نرمِ شکلْ‌پذیر... به همین سادگی، به خُدا به همین سادگی؛ امّا یادت باشد که جنس آن خمیر باید از عشق و ایمان باشد نه هیچ چیز دیگر...
ahmadi
خوشبختی، همین عطرِ محو و مختصرِ تفاهم است که در سرای تو پیچیده‌است...
ahmadi
کیست در میان ما که نداند این معجزه‌ی حذف پول به عنوانِ حلّالِ مشکلات، تنها به همّتِ والا، گذشتِ بی‌نهایت، بلندنظری و منشِ بزرگوارانه‌ی تو ممکن گشته‌است؟
ahmadi
تو با نگاهی پُرشوکت و رفیع ـ_ـ همچون آسمانِ سَخی __ از ارتفاعی دست‌نیافتنی، به همه‌ی ما آموختی که می‌توان از کمترین شادیِ متعلّق به دیگران، بسیار شاد شد __ بدون توقّعِ تصرّفِ آن شادی یا سهمْ‌خواهی از آن.
ahmadi
هر کس که کاری می‌کند، هر قدر هم کوچک، در معرض خشم کسانی‌ست که کاری نمی‌کنند. هر کس که چیزی را می‌سازد __ حتّی لانه‌ی فروریخته‌ی یک جُفت قُمری را __ منفور همه‌ی کسانی‌ست که اهل ساختن نیستند. و هر کس که چیزی را تغییر می‌دهد __ فقط به‌قدر جابه‌جا‌کردن یک گلدان، که گیاهِ درون آن، ممکن است در سایه بپوسد و بمیرد__ باید در انتظار سنگبارانِ همه‌ی کسانی باشد که عاشق توقّف‌اند و ایستایی و سکون.
محمد حسین
کاش می‌توانستم همچون خوب‌ترین دلقکان جهان، تو را سخت و طولانی و عمیق بخندانم... کاش می‌توانستم همچون مهربان‌ترین مادران، ردِّ اشک را از گونه‌هایت بزدایم... کاش نامه‌یی بودم، حتّی یک‌بار، با خوب‌ترین اخبار... کاش بالشی بودم، نرم، برای لحظه‌هایِ سنگینِ خستگی‌هایت... کاش ای کاش که اشاره‌یی داشتی، امری داشتی، نیازی داشتی، رؤیایِ دور و درازی داشتی...
امیررضا احمدی نژاد
من اینجا «من» را دیده‌ام __ که اسیر زندانِ بزرگِ نوشتن بوده‌است، همیشه‌ی خدا، که زندان را پذیرفته، باور‌کرده، اصلِ بودن پنداشته، به آن معتاد شده، و به تنها پنجره‌اش که بسیار بالاست دل خوش‌کرده... و آن پنجره، تویی ای عزیز! آن پنجره، آن دَر، آن میله‌ها، و جمیعِ صداهایی که از دوردستها می‌آیند تا لحظه‌یی، پروانه‌وش، بر بوته‌ی ذهن من بنشینند، تویی...
امیررضا احمدی نژاد
مستقلّ از انسان و آنچه که انسان می‌کند، در جستجوی چیزی در ذات زندگی نباید بود.
ahmadi
در باب انهدام عشق، داستانهای بسیار خوانده‌ام و شنیده‌ام؛ امّا گمان می‌کنم _ یعنی اعتقاد دارم _ که علّتِ همه‌ی این ویرانی‌های تأسّف‌بار، صرفاً سست‌بودنِ اساسِ بِنا بوده‌است، و بیش از این، حتّی حقیقی‌نبودنِ بنا...
ahmadi
ارزش نهایی هر زندگی در حضور لحظه‌های سرشار از احساسِ خوشبختی در آن زندگی‌ست. در یکنواختی و سکون، هیچ‌چیز وجود ندارد چه رسد به خوشبختی که ناگزیر، از پویشی دائمی سرچشمه می‌گیرد. ما نباید بگذاریم که هیچ جزئی از زندگی‌مان در دامِ تکرار، گرفتار شود.
ahmadi
در زمانه‌ی ما _ـ و شاید هر زمانه‌یی پس از این __ چه زیبا و پُرشکوه است که زنان و دختران ما، معقول و منطقی، نه هیجان‌زده، نامُنصف و شایعه‌سازانه، در متن سیاست باشند: معتقدانه، نه مُقلّدانه؛ واقعی، نه نُمایشی؛ صمیمانه، نه متظاهرانه؛ و به‌خاطر آینده‌ی همه‌ی بچّه‌ها، نه به‌خاطر خودنُمایی و به علّتِ خودخواهی.
ahmadi
ما تا زمانی‌که می‌کوشیم خود را خالصانه و عادلانه قضاوت‌کنیم، از قضاوتِ دیگران نخواهیم‌ترسید و نخواهیم‌رنجید
ahmadi
تو دلت می‌خواهد که حتّی مخالفانِ راه و نگاه و اندیشه و آرمان ما نیز ما را خالصانه بستایند و دوست بدارند... این ممکن نیست، نیست، نیست عزیز من؛ این __ ممکن __ نیست. در شرایطی که امکانِ وصول به قضاوتی عادلانه برای همه‌کس وجودندارد، این مطلقاً مهم نیست که دیگران ما را چگونه قضاوت می‌کنند؛ بلکه مهم این است که ما، در خلوتی سرشار از صداقت، و در نهایتِ قلب‌مان، خویشتن را چگونه داوری می‌کنیم...
ahmadi
من و تو، شاید از همان آغاز دانستیم که سخن‌گفتنِ مداوم __ و حتّی دردمندانه ـ_ـ در باب یک مشکل، کاری است به‌مراتبْ انسانی‌تر از سکوت‌کردن درباره‌ی آن.
ahmadi
گاهی فکرمی‌کنم این کاری عظیم و بسیار عظیم بوده‌است که ما، در طول بیست‌سال زندگی مشترکِ سرشار از دشواری و ناهمواری، هرگز به هیچ صورت و بهانه، آشکار و پنهان، هیچگونه قهری نداشته‌ییم
ahmadi
من، مثلِ تو، می‌دانم که در جهانی اینگونه دردمند، بی‌دردیِ آنکس که می‌تواند گلیمِ خود را از دریای اندوه بیرون‌بکشد و سبکبارانه و شادمانه بر ساحل بنشیند، یک بی‌دردیِ دَدمنشانه است، و بی‌غیرتی‌ست، و بی‌آبرویی، و اسباب سرافکندگیِ انسان.
shakiba
خوشبختی را در چنان له‌یی از رمزوراز فرونبریم که خود، درمانده از شناختنش شویم. خوشبختی را تابع لوازم و شرایط بسیار دشوار و اصول و قوانین پیچیده‌ی ادراک‌ناپذیر ندانیم تا چیزی مُمکِنُ‌الْوُصول به ناممکنِ ابدی تبدیل شود. خوشبختی را چنان تعریف نکنیم که گویی سیمرغی باید تا آن را از قُلّه‌ی قافی بیاورد. خوشبختی، عطرِ مختصرِ تفاهم است که اینک در سرای تو پیچیده و عطری‌ست باقی که از آغاز تا پایانِ این راه، همیشه می‌توان بوییدش.
استفاده کردیم
خوشبختی، همین عطرِ محو و مختصرِ تفاهم است که در سرای تو پیچیده‌است...
استفاده کردیم

حجم

۱۶۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۳۸ صفحه

حجم

۱۶۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۳۸ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
تومان