از این میترسید که نکند من از خانوادهی وزیر، پُرفسور یا نویسندهای باشم که به عقیدهی سایروس، این افراد، بلندپرواز و فاقد عقل سلیم هستند. سایروس، عقل سلیم را باور دارد.
.
تا آن موقع خواهش میکنم مرا دور نینداز و فکر نکن که من آنقدر مشغولم که اصلاً دلم تنگ نمیشود. نه اینطور نیست.
.
مثل اینکه دارم خواب بدی میبینم و اینکه من واقعاً اینجا نیستم. اصلاً روی چه حسابی به خانهی قشنگ و شادم و تفریحات خوبی که به حق از آن من بود، پشت کردم و به اینجا آمدم؟ گاهی اوقات با تو موافقم که میگویی کمی خُل هستم.
.
کلمات نمیتوانند دلتنگی، ملالت و بوی بد این محل را برسانند، راهروهای بلند، دیوارهای برهنه، روپوشهای آبی، کودکان هممنزل با چهرههای بیحال که اصلاً شباهتی به بچهی آدم ندارند.
.