بریده‌هایی از کتاب دشمن عزیز

عزیز من اگر در زندگی‌مان کدورتی پیش بیاید، بیا به هم قول بدهیم تا آن را درونمان زندانی نکنیم و درعوض با حرف آن را حل کنیم.

"بهشت ممکن است وجود داشته باشد، بودن جهنم حتمی است."

همواره با کودکان به آرامی صحبت کنید. هرچند ممکن است کمی شیطان باشند ولی آنها در دنیای واقعی سیر نمی‌کنند، دلیلش هم این است که شاید حالشان خوب نباشد یا کاری برای انجام‌دادن نداشته باشند. هرگز بچه‌ها را تنبیه نکنید، فقط با آنها قهر کنید.

فقط به فکر خود بودن بدون توجه به ارزش زندگی دیگران، به فاجعه ختم می‌شود.

واقعاً مردها مسخره نیستند؟ وقتی که می‌خواهند از شما تعریف و ستایش کنند، با شادی هرچه تمام‌تر می‌گویند که فکری مردانه دارید. مسلماً من هم می‌توانم از او تعریف و ستایش کنم اما هرگز این کار را نخواهم کرد چون به راستی نمی‌توانم به او بگویم که تو ادراکی تیز و زنانه ‌داری!

به نظر می‌رسد نشاندن لبخند به چهره‌ی صد بچه، کار مشکلی باشد درحالی‌که آنها فقط به مهر مادر نیاز دارند.

"دنیای خوبی است ولی آدم‌هایی که توش زندگی می‌کنن اونو بد می‌کنن.

واقعاً‌ که مسخره نیست که گاهی اوقات بهترین مردها بدترین زن‌ها را انتخاب می‌کنند و بهترین زنان بدترین مردها را؟ فکر می‌کنم که خوبی خودشان چشم‌شان را کور می‌کند و بدگمانی را در وجودشان می‌کشد.

بچه‌ها به راستی لذت زندگی هستند

امروز صبح طلوع آفتاب از خوشحالی بیدار شدم و به جای خروس آواز خواندم!