بریدههایی از کتاب لهجه ها اهلی نمی شوند
۳٫۴
(۲۳)
لهجه لزوماً نقص گفتار نیست؛ تقلای زبان مادری است در برابر مرگ و فنا
گیله مرد
ما به کشور شما حمله میکنیم، اقتصادتان را ویران میکنیم، زیرساختهایتان را از بین میبریم، صدها هزار شهروندتان را میکشیم و حدود یک دهه بعدش رمانهای لطیفی مینویسیم دربارهٔ اینکه کشتن شما اشکمان را درآورده.
Mahsa Saadati
لهجه تنها در صورتی منبع شرم یا اضطراب میشود که در گوش شنونده، بر فرودستیِ جایگاه اجتماعیِ صدای گوینده دلالت کند. چیزی که جایگاه اجتماعی را تعیین میکند معمولاً فراتر از صدا و مقصود آن است و در روابطی متعدد ریشه دارد: رابطهٔ مرکز و پیرامون؛ رابطهٔ استعمارگر و استعمارشدهای که به زبان استعمارگر سخن میگوید؛ رابطهٔ شهری و روستایی؛ رابطهٔ طبقهٔ برخوردار و طبقهٔ محروم.
گیله مرد
«یعنی اینجا خونهٔ من بود. کودکی من بود. بهشت من بود.»
گیله مرد
بخش مشقتبار احساسم به اسرائیل این است که یهودیها همیشه به شکل خاصی برایم جذاب بودهاند. انگار عموزادههایی از نسل سام باشیم، که در حقیقت هم هستیم. سلیقهٔ مشترکی در هنر و ادبیات و غذا داریم. خیلی از دوستان نزدیکم و قهرمانان محلیام یهودی بودهاند. فقط شنیدن «حرفها» ی دوستان یهودی نویسندهام در نیویورک، ساعتها بالای ابرها میبَرَدم.
اما این چیز دیگر، این اسرائیل، برایم پوچ و بیمعناست. سودای خانه و وطن را میفهمم. یک سالی با جامعهٔ ارمنیها رفتوآمد داشتهام و شکل و شمایل مذبوحانهٔ این حسرت را میشناسم. من هم مثل بقیه خوب میدانم که یهودیها ظلم دیدهاند، ظلمی بیرحمانه. اما خانه ساختن برای خود به بهای ویرانیِ خانهٔ دیگران، و جعل دولتی نژادپرستی به نام خدا ـ اسرائیل دقیقاً چنین چیزی استــــ غریبتر از همیشه به نظرم میرسد.
Mahsa Saadati
لهجهاش آنقدر بروکلینی است که میپرسم «اهل نیویورکی؟» مغرورانه جواب میدهد «بله، اما تصمیم گرفتم اسرائیلی باشم. تو این طرح جدید، به من میگن نونشین. دربارهٔ این طرح چیزی شنیدین؟ اینجا برای خاخام کار میکنم، میشناسینش؟ زندگی اینجوری هم عالمی داره. تازه میفهمم زائرهای قدیمی چه احساسی داشتن.»
گارتن اشتراسه ی ۱۱
«میترسی؟»
میگوید «از جنگیدن خستهم. همهٔ عمرم جنگیدم. فقط میخوام از یه چیز مطمئن باشم؛ اینکه صبح که بیدار میشم، درخت انجیرم هنوز درخت انجیرِ من باشه. همین.»
کاربر ۲۱۶۵۷۴۵
ما به کشور شما حمله میکنیم، اقتصادتان را ویران میکنیم، زیرساختهایتان را از بین میبریم، صدها هزار شهروندتان را میکشیم و حدود یک دهه بعدش رمانهای لطیفی مینویسیم دربارهٔ اینکه کشتن شما اشکمان را درآورده.
گیله مرد
آدمی چیزی نیست جز زبانش و در پارهای موارد «زباندرازیهایش»؛
زهرا علیمحمدی
من هم مثل بقیه خوب میدانم که یهودیها ظلم دیدهاند، ظلمی بیرحمانه. اما خانه ساختن برای خود به بهای ویرانیِ خانهٔ دیگران، و جعل دولتی نژادپرستی به نام خدا ـ اسرائیل دقیقاً چنین چیزی استــــ غریبتر از همیشه به نظرم میرسد.
گارتن اشتراسه ی ۱۱
بنغازی چنین آدمهایی میساخت: غریبههایی که فوری با تو همدلی میکنند اما هیچ فرصتی را برای زیرآبزنی از دست نمیدهند؛ مردمی که چهارچشمی زیر نظرت میگیرند اما علیه فضولیهای دیگران میشورند.
گارتن اشتراسه ی ۱۱
«میترسی؟»
میگوید «از جنگیدن خستهم. همهٔ عمرم جنگیدم. فقط میخوام از یه چیز مطمئن باشم؛ اینکه صبح که بیدار میشم، درخت انجیرم هنوز درخت انجیرِ من باشه. همین.»
کاربر ۲۱۶۵۷۴۵
به تعبیر شرمن الکسی در مقدمهٔ کتاب جلگهٔ رودِ پرسیوال اِوِرِت، کاسهٔ صبرم از دست «قصهگوهای نیابتی» لبریز شده.
قصهگوهای نیابتی طوری مغرب را توصیف میکنند ـ رازآلود، غریبه، شدیداً جنسی و همزمان قربانیِ سرکوب جنسیــــ که با واقعیتی که میشناسم یا حتی واقعیت اطرافیانم هیچ سنخیتی ندارد.
گارتن اشتراسه ی ۱۱
ادبی عربیام برای نوشتن رمان کافی نبود. زبان عربی را اغلب «اللغة العربیة الفصحی» یا «زبان عربی فصیح» مینامند. من همین فصاحت را بهشدت کم داشتم.
گارتن اشتراسه ی ۱۱
اغلب فلسطینیهایی که در روزهای نکبت۳ از فلسطین گریختهاند، هنوز کلید خانهشان را دارند، حتی اگر دیگر خانهای باقی نمانده باشد. چه خاک بر گردنت آویزان باشد و چه کلید، همیشه سوگواری.
گارتن اشتراسه ی ۱۱
داریم مبارزه میکنیم، یعنی توی دادگاه... اما فعلاً که ساختوساز شروع شده.»
دوباره از خودت میپرسی اسرائیل چند بار فلسطینیها را مجبور کرده سرزمینشان را رها کنند؟ چند بار مجبورشان کرده مفهوم خانه را در ذهنشان نابود کنند و از یادش ببرند.
گارتن اشتراسه ی ۱۱
. فقدان خانه همیشه بر گردنت سنگینی میکند؛ تیری است که با هر کلمهات شلیک میشود.
کاربر ۲۱۶۵۷۴۵
شدت پریشانیات چقدر است؟ فرض کن ده یعنی ناگفتنی.
کاربر ۲۱۶۵۷۴۵
شدت حس فقدانت چقدر است؟ فرض کن ده یعنی بیصدایی و آوارگی.
کاربر ۲۱۶۵۷۴۵
«قبلاً اینجا زندگی میکردم. اینجا قبلاً خونهٔ من بوده.»
نگاه مرد پر از ابهام و سؤال میشود. میگوید «آها. یعنی خونه رو به خاخام فروختی؟»
پدرم سرش را آهسته به نشانهٔ نه تکان میدهد. «من خونه رو نفروختم. ما هیچوقت خونه رو نفروختیم.»
گیله مرد
حجم
۴۳۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۴۳۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
قیمت:
۹۵,۰۰۰
۷۶,۰۰۰۲۰%
تومان