بریدههایی از کتاب از عشق گفتن
۳٫۴
(۲۵)
شرمی که احساس میکردم تبدیل به همدردی و دلسوزی برای نسخهٔ جوانترم شد که در طلب عشق بود؛ اما نمیدانست کجا را باید جستوجو کند.
sky
«وقتی تو را تمنا میکنم، بخشی از خودم را از دست میدهم...»
sky
«زندگی مسئلهای نیست که بتوان حلش کرد؛ معمایی است که باید آن را زیست.»
ام. اسکات پک
sky
احساس آسودگی در رابطه (امنیت عاطفی و باهمبودن) اغلب ریشهٔ دردناکترین مشکلات (نامهربانی و کینه) میشود.
eli
شناختن اینکه او اکنون کیست برایم عمیقاً جذاب است.
بهصا
پذیرفتن شکنندگی عشق بلندمدت برایمان ترسناک است؛ چراکه بخش بزرگی از عمرمان را پای آن گذاشتهایم. درحالیکه در عشق نوپا شما از کوچکترین ترکهایی که بر پیکر آن وجود دارد مطلعید و نقطهضعفهایش را میدانید، هنوز سرمایهگذاری زیادی روی آن رابطه نکردهاید.
بهصا
آرزو میکنی چهچیزی را در مورد عشق میدانستی؟
بهصا
آیا شما حاضرید با یک نفر چنین پیمانی ببندید؟ متعهد بشوید که تحت هر شرایطی رابطه را حفظ کنید؟ فکر میکنم این کاری فوقالعاده زیبا و دوستداشتنی است. گاهی رابطه آنطور که انتظارش را داریم پیش نمیرود و اشکالی هم ندارد. اما ازدواجکردن با یک نفر یعنی اینکه تو درهرصورت تلاشت را میکنی رابطه را نجات دهی.
بهصا
فکر میکنم ازدواج یعنی گفتن اینکه: «بله، ما در قبال یکدیگر متعهدیم. اما اکنون میخواهیم مقابل دوستان و خانوادههایمان سوگند یاد کنیم و آنها ما را در قبال آن سوگندها مسئول خواهند دانست. ما نیز یکدیگر را در قبال آن سوگندها مسئول خواهیم دانست. ما تلاش خواهیم کرد تحت هر شرایطی با هم بمانیم. اگر اوضاع سخت یا ترسناک شد، پا به فرار نخواهیم گذاشت. همچنین تلاش خواهیم کرد همیشه بهترین ویژگیهای یکدیگر را ببینیم: چه امروز، چه فردا و چه بیست سال دیگر.»
بهصا
غافلگیرکنندهترین چیز این است که وقتی شخص مناسب را پیدا میکنید، به یکباره همهچیز آسان به نظر میرسد. مردم اغلب میگویند: «آه، عشق خیلی دشوار است.» اما من متوجه شدهام جهد عاشقانه ابداً پرزحمت نیست؛ فقط باید از عشق مراقبت کرد. آنچه برایم خیلی دوستداشتنی و غیرمنتظره بود، این بود که در رابطهٔ خوب، عشقورزیدن آسان است.
hasti
ز اینکه شریک زندگیام انتظاراتی از من دارد لذت میبرم و سعی میکنم در حد انتظارات او ظاهر شوم.
بهصا
هرکس بخشهای متفاوتی از وجود ما را میبینند
بهصا
«حتی بچهدارنشدن هم نمیتونه من و تو رو از هم جدا کنه.»
بهصا
وقتی زندگی چیز ارزشمندی را از شما میگیرد، جان سالم به در ببرید و وقتی تهدید میکند شما را از یکدیگر جدا کند، باز راهی بهسوی یکدیگر بیابید.
بهصا
درست مثل لکهٔ کوچکی از رنگ که برای ترسیم نقش حیات ضروری است.
بهصا
اگر تمام آنچه میخواهی به دست بیاوری، زندگی کسلکننده میشود.
بهصا
همه مأیوستان میکنند؛ حتی والدینتان. وقتی این را پذیرفتم، دیگر منتظر نبودم کسی از راه برسد و نجاتم دهد یا زندگی را برایم آسانتر کند. من معقول و سردوگرمچشیدهام: نیاز به قهرمانی ندارم تا مرا نجات دهد. اگر با کسی آشنا بشوم، به خودم یادآوری میکنم او هم یک انسان عادی است و سعی میکند راهش را در جهان بیابد. او هم کاستیهای خودش را دارد و مرتکب اشتباه میشود؛
hasti
آدمها میپندارند، اگر در تمام زمینهها با مخاطب خاصشان همنظر باشند، پس جفت هم هستند. اما این باعث شکلگیری احساس ناامنی بیشتر میشود؛ چون آنها دیگر خود واقعیشان نیستند.»
hasti
«هر روز به من میفهماند دوستم دارد؛ اما هیچوقت رسماً به زبان نیاورد. گاهی فکر میکردم عاشقم است؛ اما هرگز نبود.»
hasti
گمان میکردم عشق کتابی است که میخوانید و یک روز تمام میشود و ازآنپس داستان برایتان تکراری میشود. اما شما هیچوقت تمام داستان را نخواهید دانست. همواره فصل جدیدی وجود دارد.
eli
حجم
۲۸۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
حجم
۲۸۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
قیمت:
۶۵,۰۰۰
۱۹,۵۰۰۷۰%
تومان