بریدههایی از کتاب سوخته
۴٫۵
(۶۶)
ساقی بده پیمانهای زان می که بیخویشم کند
بر حسن شورانگیز تو عاشقتر از پیشم کند
سوزد مرا سازد مرا در آتش اندازد مرا
وز من رها سازد مرا بیگانه از خویشم کند
م.ح
پس درنگ نکنیم که وقت تنگ است
م.ح
وجوهات شرعی
وجوهات شرعی یکی از مؤکدات دین و از دستورات و توصیههای اصلی آقای انصاری بود و اگر کسی حساب و کتابش مشکل داشت، برنامه و دستورالعمل دیگری به او نمیدادند.
«یک روز یک نفر خدمتشان آمد و خیلی اصرار کرد که دستورالعملی به من بدهید، ایشان اعتنایی نکردند، روز دوم آمد باز اعتنایی نکردند، روز سوم آمد و باز اصرار کرد، آقای انصاری فرمودند: آنقدر مبلغ به گردنت هست که باید بپردازی، اول برو آنها را درست کن، بعد دنبال دستور گرفتن باش، طرف رنگش پرید و رفت...»
کاربر ۸۵۹۷۴۷۱
یک روز هم یک بازاری خدمتشان آمد و گفت یک تیرگی در من ایجاد شده است که نمیتوانم نمازم را با توجه بخوانم. فرمودند: برای این است که در فلان معاملهای که کردی دروغ گفتی. برو استغفار کن و آن را جبران کن.
بیوتیفول مایند
«ملکی مرا به آسمانها برد، از طبقات آسمانها عبورم داد و آنگاه پیامبر (ص) را دیدم که سرشان را بالا آوردند و بشارت فرزندم را به من داده و فرمودند: ”خیلی مواظب این بچه باش که مورد نظر ماست. “»
بیوتیفول مایند
شبی در خواب دیدم که جماعتی از سادات جلیلالقدر از خانه بیرون آمدند و با آنها صحبت نمودم، در بین مصاحبه فرمودند: برای ماه رمضان احرامی است و آن هفت روز قبل از رمضان از حیوانی امساک نمودن است
کاربر ۶۲۷۳۷۴۷
«ای داوود، چون تاریکی شب تو را فرا گرفت، نگاهی به بالا آمدن ستارگان در آسمان بینداز و مرا تسبیح گوی و فراوان به یاد من باش تا من به یاد تو باشم.
میرزا ابراهیم
آنگاه که به منزل دوستان میرفت، میفرمود:
«چرا بیکار بنشینیم؟! و بلند میشدند برای نماز و عبادت.»
میرزا ابراهیم
«یکبار داشتیم با آقا قدم میزدیم و صحبت میکردیم و ما هم در عالم عجیب و غریبی بودیم. یکمرتبه دیدم حال آقا تغییر کرد. من جا خوردم که یکدفعه چه خلافی از من سر زد که حال ایشان تغییر کرد. چند دقیقهای طول کشید و عادی شدند، بعد فرمودند: الحمدلله خطر از احمد (پسرشان) گذشت.
کاربر ۶۸۱۱۳۱۳
نه فقط کسانی که داخل در حرم شوند وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنا محفوظند بلکه مادون این مرتبه را هم خداوند متعال حفظ میفرماید: إنَّهُ لَیسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَی الَّذینَ آمَنُوا وَ عَلی رَبِّهِمْ یتَوَکلُون و حتی مادون این مرتبه هم مورد لطف خداوند متعال هستند، چنانکه میفرماید: فَبِعِزَّتِک لأغْوِینَّهُمْ أجْمَعینَ إلاَّ عِبادَک مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ اگر مخلص را به صیغۀ مفعول بخوانند همان اولیاء درجۀ اولاند. اما اگر مخلص به صیغۀ فاعل خوانده شود چنانچه سیدبنطاووس به این قسم قرائت نموده، یعنی کسانی که خلوص در عمل داشته باشند، شیطان بر آنها تسلط نخواهد داشت.»
drsafdari
گناه و معصیت قشر سیاهی است که تا وقتی قلب را فرا گرفته، هیچ نوری به آن نفوذ نمیکند. مگر نه این است که گناه خدافروشی است؟! مگر نه این است که گناه شیطانپرستی است؟! مگر نه این است که گناه زنگار قلب است؟! و مگر نه این است که گناه سدّ راه آسمانی شدن است؟! پس چرا دل نمیکنی، ای طالب نور! از سیاهی دل کندن اینهمه تصمیم گرفتن و شکستن ندارد!
drsafdari
آفتاب عشق همچنان کریمانه و سخاوتمندانه منتظر و چشم به راه، بر روزنۀ دل همگان میتابد تا دلی مستعد و درخور خویش بیابد چنانکه در حدیث قدسی به حضرت عیسی (ع) میفرماید:
«یا عِیسَی، کم أطیلُ النَّظَرَ وَ أحسِنُ الطَّلَبَ وَ القَومُ فی غَفلَةٍ لا یرجِعونَ»
«ای عیسی! تا کی چشم به راه بمانم و طالبی نیک باشم و مردم در بیخبری به سر برند و باز نگردند؟»
drsafdari
همچنین احاطه و بصیرت ایشان به گونهای بود که بدون دیدن افراد از نزدیک حالشان را متوجه میشدند.
«یکبار آقا مهمان ما بودند، سفره که انداختیم، همینطور با حالت عجیبی به برنج نگاه میکردند، پرسیدم: آقا میل ندارید؟ فرمودند: من متعجبم از حال کسی که این پلو را پخته، حال عجیبی داشته. کی درست کرده؟ گفتم: مادرم. بعد رفتم از مادرم پرسیدم که غذا را چطور پختی؟ گفت: از اولش در یک حالی بودم که همینطور گریه میکردم تا آخر که کارم تمام شد.»
رامین سلطانیان
علت حوادث تلخ
آن بزرگوار نسبت به خیلی از حوادث و پیشامدها بصیرت داشتند و متوجه قضایا میشدند.
«من سنم کم بود، ولی یادم هست در منزلی که زندگی میکردیم چند حادثة تلخ برایمان پیش آمد. یکی آنکه برادرم از پشتبام افتاد و از دنیا رفت و بعد از مدتی هم مادرم مرحوم شد و بعد از آن چند حادثة خیلی عجیب دیگر اتفاق افتاد. مادر بزرگمان میگفت: یک روز بعدازظهر، آقا هراسان از حالتی بین خواب و بیداری پرید و رفت نزدیک چاه آبریزگاه و فوری دستور داد که آنجا را بکنند. در آنجا یک لوح سنگی پیدا کردند که ششگوشه بود و اطراف آن نوشته بود: «لاالهالاالله، محمد رسولالله، علی ولیالله» و بعد فرمود: این حوادثیکه اینجا اتفاق افتاد مال این بود، این سنگ را بد جایی دفن کرده بودند و بعد آن سنگ را به شاهزادهحسین همدان میبرند و منزل را تغییر میدهند.»
رامین سلطانیان
ایشان غیر از اینکه زیارت عاشورا را زیاد تأکید میکردند، میگفتند: آلیاسین هم زیاد بخوانید و توسل به حضرت کنید و بخواهید که مشکلات دنیا و آخرت و سیر و سلوک شما را برطرف کنند. چون حضرت، ولی عصر است و اختیار ما با اوست.»
کتابدوست
. یک شب که برای افطار سر سفره نشستیم، ناگهان تکانی خوردند و گفتند: بلند شو این غذاها را بریز توی ظرف، باید برویم بیرون. من هم با ایشان ظرف غذا را برداشتم و همراه شدم. از بین کوچهها رد شدیم تا رسیدیم به خانهخرابهای که یک پدر و مادر نابینا با بچههای قدونیمقد آنجا بودند و افطار نداشتند، ظرفهای غذا را آنجا گذاشتیم و آقا مقداری پول به آنها دادند و برگشتیم.»
کتابدوست
. یک شب که برای افطار سر سفره نشستیم، ناگهان تکانی خوردند و گفتند: بلند شو این غذاها را بریز توی ظرف، باید برویم بیرون. من هم با ایشان ظرف غذا را برداشتم و همراه شدم. از بین کوچهها رد شدیم تا رسیدیم به خانهخرابهای که یک پدر و مادر نابینا با بچههای قدونیمقد آنجا بودند و افطار نداشتند، ظرفهای غذا را آنجا گذاشتیم و آقا مقداری پول به آنها دادند و برگشتیم.»
کتابدوست
«ای فرزند آدم همهچیز را برای تو خلق کردم و تو را برای خودم.»
کتابدوست
مگر نه این است که گناه خدافروشی است؟! مگر نه این است که گناه شیطانپرستی است؟! مگر نه این است که گناه زنگار قلب است؟! و مگر نه این است که گناه سدّ راه آسمانی شدن است؟! پس چرا دل نمیکنی، ای طالب نور! از سیاهی دل کندن اینهمه تصمیم گرفتن و شکستن ندارد!
ویانا
بیچاره این دل مانده و در گل نشسته، تنها به پرواز میاندیشد.
آیا راه آسمان برای من هم باز است؟ آیا شرابش برای من نیز پیمانه میشود؟
آیا درد او درمان من نیز خواهد شد؟ و ندایی پاسخم میدهد:
إن تَنصُرُوا الله ینصُرکم...
آیا تو ما را یاری میکنی تا یار همیشگیات باشیم؟
فَاذکرُونی أذکرْکمْ...
و آیا تو ما را یاد میکنی، تا همیشه به یادت باشیم؟
پس اینجا انتخاب با توست! با تو...
بهشتی
حجم
۲٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۷۵ صفحه
حجم
۲٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۷۵ صفحه
قیمت:
۸۴,۰۰۰
۴۲,۰۰۰۵۰%
تومان