بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سوخته | صفحه ۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب سوخته

بریده‌هایی از کتاب سوخته

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۶۶ رأی
۴٫۵
(۶۶)
می‌خواهی به زیبایی عشق مقدسش سوگند بخوری و از همین امروز شروع کنی؟ از هرکجا که می‌خواهی! از واجبات؟ از مستحبات؟ از ترک گناه؟ از ترک مکروهات؟ و یا از ترک هوای نفس؟ و اگر از روح عظیمش مدد بخواهی حتماً دستگیری‌ات می‌کند، امتحانش هزینه زیادی نمی‌خواهد! یک بسم الله و یک یاعلی مردانه...
هدی✌
می‌فرمود: «مکروهات قرقگاه معصیت است. آدم را تا لب جهنّم می‌برد و از کجا معلوم که تو را به داخل جهنم هل ندهد؟ پس سعی کنید از مکروهات بپرهیزید.»
هدی✌
قلب و ذهنی که مملو از مشغولیات و دنیاخواهی‌هاست، چگونه می‌تواند پذیرای نور و روشنایی شود؟
هدی✌
به‌راستی بهتر است کمی با خود بیندیشیم مگر انصاری همدانی از توحید خدا چه دریافت کرده که لذت سجده و نماز را بر تمامی نعمات بهشتی و مقامات و منازل و کشف و کرامات مقدم می‌دارد؟!
علی
هرکس که تو را شناخت جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند دیوانه کنی هر دو جهانش بخـشی دیوانۀ تو هر دو جهان را چه کند
علی
تفاوت است بین آن که مقصد و غایت آمالش‌ تسخیر قلوب دیگران است و آن کس که هدفش خداست و در این مسیر بصیرت‌هایی را که به او می‌دهند هرگز از او دل‌ربایی نمی‌کند و هرگز بیجا آن را به کار نمی‌برد و حریم‌شکنی نمی‌کند.
علی
ساقی بده پیمانه‌ای زان می که بی‌خویشم کند بر حسن شورانگیز تو عاشق‌تر از پیشم‌ کند سوزد مرا سازد مرا در آتش اندازد مرا وز من رها سازد مرا بیگانه ‌از خویشم کند
علی
«بدون‌ استاد راه بسیار مشکل است اما هرکس که طلب حقیقی داشته باشد حتماً متحیر نمی‌ماند. خداوند غیور است و طالب را رها نمی‌کند و من اگر یک نفر طالب توحید را سراغ داشته باشم، هرجای دنیا که باشد به سراغش می‌روم.»
کاربر ۱۶۵۴۶۳۱
«این‌ها در اثر کوشش و زحمت یک چیزهایی به‌دست می‌آورند حتی در وجود افراد تصرف می‌کنند ولی زود‌گذر است و تا لب گور بیشتر مهمانشان نیست. گول این حرف‌ها را نخورید و شیفتۀ آن‌ها نشوید.»
leila
زین آتش نهفته که در سینۀ من است خورشید شعله‌ای است که در آسمان گرفت از این رو شرح احوالاتش را   نامیدیم.
...
ما آتش عشقیم که در موم رسیدیم چون شمع به پروانۀ مظلوم رسیدیم یک حملۀ مردانۀ مستانه بکردیم تا علم بدادیم و به معلوم رسیدیم با آیت کر‌سی به‌ سوی عرش پریدیم تا حی بدویدیم و به قیوم رسیدیم
یا زهرا س
ای بیقرار اگر تو نیز احساس عطش می‌کنی، اگر دلت ترک‌خورده و اگر تشنۀ بارانی، می‌توانی با اولین توصیه‌های او همگام شوی تا ببینی به کجاها می‌توانی برسی! و اولین توصیه‌های او همان انجام واجبات و ترک محرمات بود. به مستحبات نیز اهمیت بسیاری می‌داد و از مکروهات شدیداً نهی می‌کرد. می‌فرمود: «مکروهات قرقگاه معصیت است. آدم را تا لب جهنّم می‌برد و از کجا معلوم که تو را به داخل جهنم هل ندهد؟ پس سعی کنید از مکروهات بپرهیزید.»
فاطمه
من خیلی از مسائل توحید فلسفی را، که خب روش ملاصدرا و... بود هیچ‌وقت ندیدم که مثلاً آقای نجابت از این طریق وارد شود. چون ایشان معتقد بودند که اگر تو تقوا را انتخاب کنی و اهل تقوا باشی، خدای‌تعالی خودش به تو می‌فهماند و قلب تو را هدایت می‌کند.
°•. MaryaM .•°
آقا اهتمامشان در کارهای خیر بود. بار‌ها می‌گفتند: بهترین اعمال برای رسیدن به قرب خداوند خدمت به خلق است، آن هم خلقی که مورد توجه خدا هستند، آن افراد برجسته‌ای‌که مورد قبول او هستند. اگر هم آن‌ها نبودند دیگران نهال‌هایی هستند که خداوند با دست خود کاشته است.»
°•. MaryaM .•°
بندگی یعنی بذل وجود «العبودیةُ بذلُ الکل» بندگی و عبودیت بذل تمام وجود در راه حق است تا آنجا که از این وجود موهوم و اعتباری اثری بر جای نماند و تنها حق بماند و کسی که از خود هستی و وجودی ندارد، اراده‌ای نیز ندارد که بخواهد دخل و تصرّفی در عالم کند و کرامتی از وی سر بزند.
shariaty
او برای عالم و عابد هیچ‌چیز را وسیله رسیدن به توحید ناب نمی‌دانست جز تزکیه و این اعتقاد ایشان بود، می‌فرمودند: «اگر علم مقدمه باشد برای تزکیه و آن مقدمه‌ای باشد برای رسیدن به توحید، آن‌گاه ارزش دارد و اگر غیر از این باشد، علم حجاب راه است.»
shariaty
ما نیز از این نفس ناجوانمرد خود به تنگ آمده‌ایم، دل ما هم هوای عاشقی دارد، عشقی که با هیچ برودتی به سردی نگراید، ما هم تشنه‌ایم، تشنۀ بارانی که ببارد و برویاند. ما هم دلمان برای خدا تنگ است، راستی دست ما را می‌گیری ای مرد خدا؟ باور می‌کنی که ما نیز هوای عاشقی داریم؟
shariaty
ای بیقرار اگر تو نیز احساس عطش می‌کنی، اگر دلت ترک‌خورده و اگر تشنۀ بارانی، می‌توانی با اولین توصیه‌های او همگام شوی تا ببینی به کجاها می‌توانی برسی! و اولین توصیه‌های او همان انجام واجبات و ترک محرمات بود. به مستحبات نیز اهمیت بسیاری می‌داد و از مکروهات شدیداً نهی می‌کرد. می‌فرمود: «مکروهات قرقگاه معصیت است. آدم را تا لب جهنّم می‌برد و از کجا معلوم که تو را به داخل جهنم هل ندهد؟ پس سعی کنید از مکروهات بپرهیزید.»
کاربر ۱۱۷۷۳۶۷
ما نیز از این نفس ناجوانمرد خود به تنگ آمده‌ایم، دل ما هم هوای عاشقی دارد، عشقی که با هیچ برودتی به سردی نگراید، ما هم تشنه‌ایم، تشنۀ بارانی که ببارد و برویاند. ما هم دلمان برای خدا تنگ است، راستی دست ما را می‌گیری ای مرد خدا؟
کاربر ۲۰۰۰۲۸۸
«یک شب پدرم منزل ما مهمان بود. من خوابیده بودم که یک‌دفعه احساس کردم اتاق شلوغ است. نگاه کردم و دیدم یک گوشۀ سقف اتاق باز شده و آسمان پیداست. عدۀ زیادی از ملائکه همه سبزپوش و خیلی زیبا می‌آمدند و می‌رفتند دور رختخواب پدر. یک همهمه‌ای بود. انگار همه ذکر می‌گفتند. و در همان حال صدایی شنیدم که می‌گفت: ‌ نباید این را فاش کنی. خیس عرق شده بودم و می‌خواستم بلند شوم ولی نتوانستم. انگار به زمین چسبیده بودم و شاید این حالت حدود پنج ‌دقیقه طول کشید. بعد بلند شدم و رفتم دنبال پدر. ایشان دو سه دفعه در شب برای تجدید وضو بلند می‌شد. پشت سرشان آمدم بیرون و گفتم: چه خبر بود؟ فرمود: هیس! و من تا مرحوم پدرم زنده بود نتوانستم چیزی بگویم، انگار خودشان تصرف کرده بودند.»
Mamadali Foruzandeh

حجم

۲٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۳۷۵ صفحه

حجم

۲٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۳۷۵ صفحه

قیمت:
۸۴,۰۰۰
۴۲,۰۰۰
۵۰%
تومان