بریدههایی از کتاب می توان شاد بود حتی در سختی ها
۴٫۷
(۶)
وقتی افکار منفی خود را پارازیت تلقی کنید، میتوانید آنها را از سر بیرون بریزید؛ چون دیگر نیازهای شما را برطرف نمیکنند. در مثال بالا، افکار منفی در مورد به پایان رساندن پروژه قطعاً کمکی به تمام کردن آن نمیکنند.
همه ما ۲۴ ساعت شبانهروز پیوسته فکر ایجاد میکنیم. وقتی فکری فراموش میشود، از بین میرود. وقتی دوباره به آن فکر کنید، بازمیگردد؛ اما در هر صورت اینها صرفاً افکار شما هستند. این امر به لحاظ عملی به این معنی است که وقتی در مورد چیزی فکر میکنیم نباید افکار خود را جدی بگیریم و واکنش منفی نشان دهیم؛ بنابراین افکاری را انتخاب کنید که مایلید نسبتبه آنها واکنش نشان دهید.
احمد زرگانی
بعد با خود میگویید، «از همان اول هم میدانستم هیچوقت نباید این پروژه را شروع میکردم؛ من هیچگاه در انجام این کارها توانایی نداشتم و هیچوقت هم نخواهم داشت.» و افکاری از این قبیل. درک صحیح اصل تفکر به ما اجازه میدهد قبل از اینکه حملات روزمره این افکار آغاز شوند و ما را آزار دهند، جلوی آنها را بگیریم. این نوع افکار را مانند پارازیت روی تلویزیون تلقی کنید. تجزیه و تحلیل پارازیت روی صفحه تلویزیون هیچ فایدهای ندارد؛ به همین نحو تجزیه و تحلیل پارازیت موجود در افکار نیز ارزش چندانی ندارد. وقتی درک صحیحی از اصل تفکر نداشته باشیم، کمترین میزان پارازیت در ذهن میتواند افزایش یابد و به اندازهای رشد کند که تمام روز یا حتی زندگی ما را خراب کند.
احمد زرگانی
بیشتر ما نمیدانیم که پدیدآورنده افکارمان هستیم و خودمان عمل فکر کردن را انجام میدهیم. شاید گاهی اوقات متوجه این موضوع شویم؛ اما این اتفاق بهندرت رخ میدهد. ذهن ما موارد استثنای فراوانی برای این اصل ایجاد میکند که مانع از درک این نکته میشوند که باید این اصل را در زندگی خود اجرا کنیم. برای مثال، ممکن است یک روز بیحوصله باشید و با خود فکر کنید، «هیچوقت نمیتوانم این پروژه را تمام کنم.» ممکن است بهجای اینکه بگویید، «باز هم این فکرها شروع شدند.» و همانجا به روند منفیبافی پایان دهید این رشته افکار را همچنان در ذهن خود ادامه دهید.
احمد زرگانی
در طرف دیگر خط، افرادی قرار دارند که با روند تفکر آشنا هستند؛ افرادی که مظهر سلامت روانی و شادمانیاند، افکار خود یا دیگران را بیش از حد جدی نمیگیرند و بهندرت اجازه میدهند افکارشان آنها را افسرده و روزشان را خراب کنند. فردی که در این سمت از خط قرار دارد، هر فکری را به ذهن خود راه میدهد؛ اما در عین حال میداند آنها صرفاً فکر هستند.
بیشتر ما بین این دو حالت قرار داریم. عده معدودی از ما نیز افکار خود را به اندازهای جدی میگیریم که میتوانیم در ردیف افراد روانپریش قرار بگیریم؛ اما نکته عجیب این است که عده بسیار معدودی از ما با ماهیت تفکر به اندازهای آشنا هستیم که کاملاً در سمت چپ خط قرار بگیریم.
احمد زرگانی
رابطه ما با افکارمان
درک افراد از رابطه بین افکار و واقعیت را میتوان روی یک خط مستقیم نشان داد: افکار من واقعیت را نشان میدهند. افکار من صرفاً فکر هستند.
در یک طرف، فکر معادل واقعیت است. به لحاظ بالینی افرادی که به این شکل فکر میکنند روانپریش هستند و هرگز از واژه فکر استفاده نمیکنند. در واقع افراد روانپریش همه افکار خود را واقعیت تلقی میکنند. از نظر آنها تفاوتی بین فکر و واقعیت وجود ندارد. اگر فردی روانپریش فکر کند صدایی میشنود که به او میگوید از پنجره به بیرون بپرد، سعی میکند آن کار را انجام دهد؛ اگر او فکر کند هیولایی میبیند، از آن فرار میکند. این فرد بدون توجه به محتوای افکارش معتقد است آنها ۱۰۰ درصد واقعیت دارند.
احمد زرگانی
فقط این افکار ما هستند که به شرایط معنی میدهند. به همین دلیل یک وضعیت مشابه میتواند برای افراد گوناگون معنای کاملاً متفاوتی داشته باشد. در مثال مربوط به رستوران، اگر افکار منفی را از سر بیرون میکردید، آن اتفاق برایتان اهمیتی نداشت. وقتی رابطه سالمی با افکار خود داشته باشید، با آنها همراه نمیشوید و به آنها اجازه نمیدهید شما را ناراحت کنند.
احمد زرگانی
تأکید میکنم افکار خود شما احساس شما را تعیین میکنند نه شرایط. نکته جالب دیگر اینکه، نبود افکار منفی راه را برای ورود افکار مثبت باز میکند.
اگر این اصل را درک نکنید، ممکن است به نظر برسد افکار شما توسط آنچه در محیط اطراف رخ میدهد تعیین میشوند؛ اما در واقع عکس این موضوع صادق است. افکار ما به تجربههای ما در زندگی شکل میدهند. طرز تفکر ما چیزی مهمتر از نحوه ارتباط ما با افکارمان، یعنی میزان تأثیر آنها را بر ما مشخص میکند. شرایط بیرونی به خودی خود خنثی هستند.
احمد زرگانی
کاش میتوانستیم بفهمیم که وقتی در مورد چیزی فکر میکنیم، افکار ما بر احساساتمان تأثیر میگذارند. در این صورت در رستوران متوجه میشدیم که افکار خودمان ما را ناراحت کرده است نه کس دیگر.
درک اصل تفکر و نحوه تأثیرگذاری آن بر تجربههای انسان، هدیه گرانبهایی است. ما نباید همواره با محیط و اطرافیان خود در تعارض باشیم. ما میتوانیم حس مثبت شادی را تجربه کنیم؛ چون دیگر خود را ملزم نمیدانیم هر فکری را که به ذهنمان خطور میکنند با جدیت دنبال کنیم. ممکن است اصلاً نتوانید کارهای دیگران را کنترل کنید؛ اما وقتی متوجه شوید افکار شما صرفاً به خودتان تعلق دارند، میتوانید از اثرات جانبی آنها در مورد آن فرد در امان باشید.
احمد زرگانی
بدتر اینکه شما به فاصله چند دقیقه مرتب آن اتفاق را به یاد میآورید و وقتی در مورد آن فکر میکنید عصبانی میشوید؛ اما واقعیت این است که آن فرد حتی ندیده شما آب را ریختهاید. او در دنیای خود غوطهور و به افکار خود در مورد اشتباهی که روز قبل در محل کار مرتکب شده بود واکنش نشان میداد. او اصلاً به شما توجهی نداشت، در واقع حتی نمیدانست شما وجود دارید!
متأسفانه همه ما این وضعیت را بارها تجربه کردهایم. ما فراموش میکنیم که همه اینها صرفاً افکار خود ما هستند. ما ذهن خود را با اطلاعات نادرست پر میکنیم، سپس این اطلاعات را واقعی میدانیم. کاش میتوانستیم به خاطر داشته باشیم که خودمان اینگونه فکر میکنیم.
احمد زرگانی
برای درک این نکته که چگونه ممکن است از افکار، اشتباه برداشت شود و چگونه این سوءتعبیر ما را تحت تأثیر قرار میدهد، مثال سادهای میزنم. فرض کنید در رستوران هستید و ناگهان ناخواسته یک لیوان آب روی زمین میریزید. وقتی سرتان را بلند میکنید میبینید مردی که پشت چند میز آن طرفتر نشسته، به سرعت نگاهی به شما میاندازد که به گمان شما سرزنشآمیز است. بعد با عصبانیت واکنش نشان میدهید. با خود فکر میکنید، این مرد چرا اینگونه رفتار میکند؟ مگر خود او تا به حال چیزی از دستش نیفتاده؟ واقعاً که آدم ابلهی است! بنابراین افکارتان شما را سرخورده و در نهایت نیز بعدازظهرتان را خراب میکند.
احمد زرگانی
اگر افکار منفی را در سر بپرورانیم، حس مثبت را از دست میدهیم و اثرات منفیبافی را به وضوح در وجود خود حس میکنیم.
احمد زرگانی
اما فکرکردن فرق دارد. یک بار ویلیام جیمز، پدر روانشناسی امریکا گفت: «فکر کردن پدیدآورنده اصلی تجربه است.» همه تجربهها و برداشتها در زندگی بر اساس تفکر هستند؛ چون تفکر بر هر چیزی مقدم است و بهصورت خودکار نیز انجام میشود. بنابراین در مقایسه با سایر تواناییهای ما مهمتر و اساسیتر است. ما یاد گرفتهایم افکار خود را طوری تعبیر کنیم که گویی واقعی هستند، اما فکر کردن صرفاً نوعی توانایی است؛ این ما هستیم که این افکار را خلق میکنیم. ما به اشتباه تصور میکنیم اگر به چیزی فکر کنیم، محتوای فکرمان واقعیت را نشان میدهد؛ اما وقتی متوجه شویم که فکر کردن توانایی است نه واقعیت، میتوانیم هرگونه فکر منفی را که به ذهن ما خطور میکند از سر بیرون کنیم. وقتی این کار را انجام دهیم، حس مثبت شادی بهتدریج پدیدار میشود.
احمد زرگانی
خودِ ما افکارمان را ایجاد میکنیم
با وجود وظایف یا تواناییهایی شگرف ما انسانها، به خاطر داشتن اینکه خود افکارمان را ایجاد میکنیم دشوار است. ما میتوانیم به آسانی به یاد داشته باشیم که صدای ما حاصل توانایی صحبت کردن است. تقریباً غیرممکن است از توانایی تکلم خود شگفتزده شویم؛ چون بهخوبی میدانیم این ما هستیم که صدا را ایجاد میکنیم. ما میتوانیم فریاد بزنیم، نعره بکشیم و داد و بیداد به راه بیندازیم؛ اما با وجود این از صدای خود نمیترسیم.
این موضوع در مورد توانایی بلعیدن و هضم غذا نیز صدق میکند. اینطور نیست که شما چیزی بخورید و سپس از خود بپرسید چرا دهانتان مزه خاصی دارد؛ چون میدانید خودتان غذا را در دهان خود گذاشتهاید.
احمد زرگانی
در نتیجه، منطقی به نظر میرسد که ناراحتی خود را گردن شرایطی بیندازیم که باعث میشوند حس کنیم کنترل زندگی خود را در دست نداریم.
احمد زرگانی
دلیل افسردگی من این است که مرتکب آن اشتباه شدم نه اینکه به آن اشتباه فکر میکنم. در حقیقت، الان دیگر بهندرت در مورد آن فکر میکنم. فقط از این موضوع ناراحت هستم!
میتوانیم بهجای اشتباه این ورزشکار هر مثال دیگری را نیز در نظر بگیریم: رابطهای در گذشته، رابطهای فعلی که در حال فروپاشی است، یک اشتباه مالی، کلمات تندی که برای آزردن کسی گفتهایم، انتقادی که از ما شده، اینکه والدین ما بینقص نبودند، اینکه شغل یا همسری نامناسب انتخاب کردهایم یا هر چیز دیگر فرق نمیکند. طرز فکر ما احساسات ما را تعیین میکند نه شرایط ما. ما مدام فراموش میکنیم که مسئول افکار خود هستیم و عمل فکر کردن را خود انجام میدهیم؛ بنابراین بیشتر مواقع به نظر میرسد شرایط، احساسات و تجربه، زندگی را به ما تحمیل میکنند.
احمد زرگانی
یک ورزشکار حرفهای را در نظر بگیرید که با اشتباهی فاحش در آخرین مسابقه قهرمانی قبل از بازنشستگی خود، موجب شکست تیم میشود. او به مدت چندین سال پس از بازنشستگی هر از گاهی چند لحظه به اشتباه خود فکر میکند. وقتی هم که دیگران میپرسند، چرا بیشتر مواقع افسردهای؟ او پاسخ میدهد: چقدر احمق بودم که مرتکب چنین اشتباهی شدم. توقع دارید چه احساسی داشته باشم؟ این فرد نمیداند خود این افکار را ایجاد میکند، وانگهی او افکار خود را دلیل افسردگی غمانگیز خود نمیداند. اگر به او بگویید دلیل افسردگی او نحوه فکر کردن او است، با صداقت تمام پاسخ خواهد داد: نه، اینطور نیست.
احمد زرگانی
همه این اتفاقات در یک آن رخ میدهند. مدت زمان لازم برای اینکه اثرات فکر خود را حس کنید، به اندازه مدت زمان لازم برای دیدن نور پس از فشار دادن کلید برق است.
اثرات مضر فکر کردن زمانی بروز میکنند که ما فراموش میکنیم فکر کردن یکی از وظایف سطح خودآگاه ذهن و یکی از تواناییهای ما انسانهاست. ما افکار خود را ایجاد میکنیم. فکر کردن اتفاقی نیست که به خودی خود رخ دهد بلکه کاری است که ما انجام میدهیم. این امر از درون ما ـ نه از محیط اطراف ـ نشأت میگیرد. پدیدههایی که به آنها فکر میکنیم، پدیدههایی را که میبینیم تعیین میکنند؛ اگرچه اغلب مواقع به نظر میرسد عکس این موضوع صادق است.
احمد زرگانی
فکر کردن در مورد چیزی میتواند طی چند روز یا حتی یک ثانیه و به صورت گذرا رخ دهد. ما عادت داریم یک ثانیه فکر کردن را بیاهمیت بدانیم، البته اگر متوجه آن شویم. اما اینطور نیست. صرفنظر از این که چقدر زمان صرف فکر کردن کنیم، احساسات در پی آن پدید میآیند و به اندیشه ما پاسخ میدهند. برای مثال، اگر حتی به شکل گذرا به این مسئله فکر کنید که «برادرم بیشتر از من مورد توجه قرار میگیرد و من هیچوقت به اندازه او مورد توجه قرار نمیگیرم» ، حس رنجیدگی که از برادرتان دارید تصادفی نیست. اگر به این مسئله فکر کنید که «رئیسم قدر مرا نمیداند و هیچوقت به اندازهای که شایستگی دارم از من قدردانی نمیشود، به محض اینکه این فکر به ذهن شما خطور کند، حس بدی نسبتبه شغل خود خواهید داشت.
احمد زرگانی
مراجع: امروز بسیار افسردهام.
ریچارد: آیا متوجه شدی که افکاری افسردهکننده داری؟
مراجع: نه! افکار منفی یا افسردهکننده ندارم، فقط حس میکنم افسردهام!
کمی طول کشید تا به مشکلی که مانع برقراری ارتباط ما میشد پی ببرم. همه ما یاد گرفتهایم تصور کنیم فکر کردن یعنی اینکه جایی بنشینیم و به فکر فرو برویم و وقت و تلاش برای این کار صرفکنیم بهگونهای که گویی در حال حل مسئله ریاضی هستیم. بر این اساس، فردی که حتی تصور نمیکند شش ساعت در روز ذهنش مشغول یک مسئله عصبانیکننده باشد، فکر کردن به پانزده تا بیست مسئله عصبانیکننده و صرف سی ثانیه برای هر کدام از آنها را کاملاً طبیعی تلقی میکند.
احمد زرگانی
رابطه بین تفکر و احساس
هر حس منفی یا مثبت، نتیجه مستقیم فکر کردن است. غیرممکن است بدون داشتن افکار حسادت برانگیز، غمانگیز و عصبانیکننده، حس حسادت، غم یا عصبانی بودن داشته باشیم. همچنین غیرممکن است بدون داشتن اندیشههای پوچ و ملالآور افسرده باشیم. این مسئله بدیهی به نظر میرسد؛ اما اگر بهتر درک شود، همه ما شادتر خواهیم بود و در جهان شادتری زندگی خواهیم کرد!
تقریباً تمام مراجعانی که طی این سالها با آنها برخورد داشتهام، صحبتهای خود را اینگونه آغاز میکنند:
احمد زرگانی
حجم
۳۲۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۳۲۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
قیمت:
۶۹,۹۰۰
۲۰,۹۷۰۷۰%
تومان