بریدههایی از کتاب می توان شاد بود حتی در سختی ها
۴٫۷
(۶)
هر چه بیشتر منتظر از بین رفتن افکار استرسزا بمانیم، بازگشتن به شرایط روحی طبیعی دشوارتر میشود. در نهایت همه ما میتوانیم با تمرین کردن به نقطهای برسیم که قبل از اینکه افکار منفی ما را از مسیر درست خارج کنند از وجودشان مطلع شویم. به یاد داشته باشید شما فقط به اندازه یک فکر از حس خوب فاصله دارید.
این درک جدید از نگرانی توجیهی برای تنبلی یا بیتفاوتی نیست بلکه کاملاً برعکس است. هر چه آرامتر و شادتر باشیم و تمرکز ما کمتر از جانب افکارمان از بین برود، میتوانیم در همه حیطههای زندگی فعالتر و کارآمدتر باشیم.
احمد زرگانی
برخی دیگر ممکن است از همسر خود جدا شوند یا از مراکز بازپروری سر در بیاورند. کسانی که تحملشان کمتر است زودتر متوجه نگرانی میشوند. برای مثال وقتی که شغل آنها طاقتفرسا به نظر میرسد یا وقتی که به فرزند خود پرخاش میکنند؛ اما کسانی که اصلاً نمیتوانند نگرانی را تحمل کنند به محض اینکه افکار منفی در مورد دوستان یا خانواده آنها شروع میشوند حس میکنند وقت آن رسیده سرعت خود را کاهش دهند و دوباره تعادل خود را بهدست بیاورند.
هر چه تحمل ما در مقابل نگرانی کمتر باشد، به لحاظ روانشناختی در شرایط بهتری قرار داریم. وقتی هدف ما این باشد که حتیالامکان در اسرع وقت نگرانی را حس کنیم میتوانیم آن را زودتر در نطفه خفه کنیم و سریعتر به شرایط روحی مثبت بازگردیم. ما در هر شرایط چند گزینه داریم.
احمد زرگانی
تحمل خود را در مقابل نگرانی کاهش دهید
شاید تعجب کنید اما کلید رفع نگرانی این است که تحمل خود در مقابل آن را کاهش دهید. این عکس چیزی است که به ما یاد داده شده؛ اما حقیقت دارد. کاهش تحمل در مقابل نگرانی بر این اصل ساده مبتنی است که میزان استرس درونی ما دقیقاً با میزان تحمل ما برابر خواهد بود. بههمین دلیل کسانی که از عهده نگرانی زیادی برمیآیند، همیشه باید این کار را انجام دهند.
کسانی که آستانه تحملشان در برابر نگرانی بسیار بالا است ممکن است قبل از این که متوجه هشدارهای ناشی از نگرانی شوند، در نهایت حمله قلبی ناشی از آن را تجربه کنند.
احمد زرگانی
وقتی نگران هستیم، تعادل روحی، عقل و منطق خود را از دست میدهیم، مسائل را بیش از حد جدی میگیریم، تصویر بزرگتر را فراموش میکنیم و اغلب در جزئیات مشکلات غرق میشویم.
احمد زرگانی
اما بنا به دلایلی این مسئله همیشه واضح نیست. در واقع، وقتی افراد نگرانی دارند معمولاً آستینهای خود را بالا میزنند و مشغول کار میشوند. اگر آنها حس کنند مشکلی در روابط آنها به وجود آمده تلاش میکنند به کنه آن پی ببرند یا اگر چیزی در ذهن خود دارند مصمم میشوند از آن سر دربیاورند؛ اگر هم باید کاری انجام دهند پای خود را روی پدال گاز میگذارند و تخته گاز پیش میروند.
نگرانی جسمی و روحی دقیقاً به یک شکل عمل میکنند. درست همانطور که وقتی بیمار هستیم در شرایط روحی خوبی نیستیم، زمانی هم که نگران هستیم نیز در شرایط خوبی نیستیم
احمد زرگانی
برای مثال اگر حس کنیم در حال سرما خوردن هستیم برای میزان کمی از نگرانی جسمی ممکن است یک روز مرخصی بگیریم. وقتی نگرانی جسمی افزایش مییابد توجه بیشتری به حس خود میکنیم و برای از بین بردن نگرانی تصمیماتی میگیریم؛ بنابراین ورزشکاری که مچ پایش رگ به رگ شده احتمالاً تصمیم میگیرد دست از تمرین بکشد تا به بهبود مچ پایش کمک کند. هرچه حس شما بدتر باشد، نیاز به استراحت بیشتر است.
نگرانی روانشناختی هدف مشابهی دارد. هرچه این حس شدیدتر باشد نیاز به اینکه نه تنها سرعت کاری که انجام میدهیم بلکه مهمتر از آن سرعت چیزی را که به آن فکر میکنیم کاهش دهیم یا متوقف کنیم بیشتر است؛
احمد زرگانی
هدف نگرانی
نگرانی حس ناخوشایندی است. احساسات، مانند جهتیاب یا قطبنمایی هستند که به ما اجازه میدهند بدانیم عملکرد روانشناختی ما در هر لحظه چگونه است و چه حسی داریم. برای مثال آیا شاد و از شرایط فعلی خود راضی هستیم یا اینکه افکار خود را بیش از حد جدی گرفتهایم و در دام نظام فکری افتادهایم؟
هدف نگرانی این است که به ما هشدار دهد به سمت خطر روانشناختی حرکت میکنیم. از سویی هرچه نگرانی بیشتری حس کنیم، کنار گذاشتن افکاری که در ذهن ما هستند مهمتر است. نگرانی میتواند دوست ما باشد؛ زیرا به ما اطلاع میدهد در حال فاصله گرفتن از شادی و افکار مثبت هستیم.
نگرانی جسمی این مسائل را بهتر نشان میدهد.
احمد زرگانی
یک بار صدای یک پستچی را شنیدم که چون راهش دو خانه طولانیتر شده بود ـ از پلاک ۳۰ تا ۳۲! ـ دلهره داشت و عصبانی بود. این امر برای بیشتر افراد قابل مدیریت است؛ اما برای او شرایط بسیار استرسزایی ایجاد کرده بود.
کلید حذف نگرانی از زندگی این است که متوجه باشیم درست مانند دوست پستچیمان خود نگرانی را ایجاد میکنیم. هر وقت چیزی را در ذهن خود بزرگ کنیم، ظرفیت بالقوه برای نگرانی را نیز ایجاد میکنیم. وقتی با این اصل روانشناختی آشنا شویم میتوانیم به افکاری که با عملکرد روانشناختی سالم تداخل دارند پایان دهیم و به طبیعیترین حالت روحی؛ یعنی حس رضایت، بازگردیم.
احمد زرگانی
عملکرد روانشناختی سالم به شما اجازه نمیدهد ذهن خود را با افکار ناشی از دلهره، ناامیدی، عصبانیت یا ترحم به خود آشفته کنید بلکه به شما امکان میدهد با توجه به شرایط با ذهنی باز بهترین راهحل را انتخاب کنید.
عملکرد روانشناختی ناسالم (استرس) هم شامل دریافت اطلاعات میشود اما بهجای اینکه آن را رها کنید، ترجیح میدهید مورد حمله فکری قرار بگیرید. در این شرایط تا سر حد ناامیدی روی دادهها تمرکز و آنها را تجزیه و تحلیل میکنید. در نهایت به خود میگویید، من همیشه تحت فشارم یا نمیتوانم این کار را انجام بدهم. حتی ممکن است با کمال ناامیدی از کائنات بپرسید چرا من؟!
عملکرد روانشناختی ناسالم میتواند حتی کوچکترین مسئله را به کابوسی بزرگ تبدیل کند.
احمد زرگانی
عملکرد روانشناختی سالم
صرفنظر از شرایطی که در آن قرار داریم، همیشه وقتی چیزهایی را که در مورد آنها فکر میکنیم جدی میگیریم و آنها را در ذهن خود بزرگ میکنیم نگرانی ایجاد میشود. برای مثال، فرض کنید رئیس شما به شما میگوید باید پروژه جدیدی را طی دو هفته انجام دهید؛ این در حالی است که کارهای زیادی دارید که باید تا موعد معینی انجام دهید.
عملکرد روانشناختی سالم به شما کمک میکند این اطلاعات را از یک گوش بگیرید و از ذهن و گوش دیگر خود خارج کنید. این امر به شما اجازه میدهد مناسبترین اقدام را انجام دهید. همچنین واکنش شما به وضعیت فعلی متغیر خواهد بود و به این بستگی خواهد داشت که تمایل دارید چه زمانی دست به کار شوید.
احمد زرگانی
بهجای توجه به کسانی که به حرفهایم گوش نمیدادند تمرکزم را روی کسانی معطوف میکردم که به نظر میرسید به حرفهایم علاقهمندند. وقتی فشاری را که بر خود تصور میکردم فراموش کردم، افکار منفی بهتدریج از ذهنم پاک شدند، من آرام شدم، فشار خونم به حد طبیعی بازگشت، از کارم لذت بردم و به سخنران بهتری نیز تبدیل شدم.
احمد زرگانی
البته همیشه به نتیجه یکسانی میرسیدم: «حق با من است؛ سخنرانی کردن یعنی نگرانی.» هرچه بیشتر در مورد این مسئله فکر میکردم عصبیتر میشدم و بیشتر سخنرانی کردن را منبع اصلی نگرانی خود در نظر میگرفتم. در واقع من نمیدانستم که خود با افکارم نگرانی ایجاد میکنم. من معتقد بودم سخنرانی کردن ذاتاً استرسزاست و غیر از اینکه به آن عادت کنم کار دیگری از دستم برنمیآید.
اما لحظهای که متوجه شدم نگرانی در واقع از افکار و باورهای خودم نشأت میگیرد به سخنران بهتری تبدیل شدم. از آن روز به بعد کمتر در مورد نحوه عملکردم و اینکه سخنرانی کردن چقدر استرسزاست فکر میکردم و در عوض به چیزهایی که میخواستم بگویم و نحوه ارائه مطالب متمرکز میشدم.
احمد زرگانی
مثالی شخصی
تا چند سال پیش معتقد بودم سخنرانی برای جمعهای بزرگ کار بسیار استرسزایی است. هر بار که برای گروهی سخنرانی میکردم در مورد همه چیزهای که به نظرم استرسزا بودند فکر میکردم. حتی به میزان تعریقم و این که چقدر عصبی بودم نیز توجه میکردم. پس از سخنرانی هم در مورد همه چیزهایی که فراموش کرده بودم بگویم فکر میکردم و کسانی را که به نظر میرسید به حرفهایم گوش نمیکردند به یاد میآوردم. بدتر از همه، در مورد فرض درست خود مبنی بر این که سخنرانی در جمع ذاتاً کار دشوار و استرسزایی است کتاب میخواندم و به توصیههای دوستان، همکاران و هر کس دیگری که باورهای من را تأیید میکرد گوش میدادم.
احمد زرگانی
کاری که میتوانیم انجام دهیم این است که یاد بگیریم اغلب مواقع آنها را نادیده بگیریم و متوجه شویم اگرچه احتمالاً در گذشته بارها به افکار منفیمان متمرکز شدهایم؛ اما نیازی نیست این کار را انجام دهیم. اگر در مورد فروشنده افکار منفی دارید، آنها را به همان شکلی که هستند بپذیرید. نیازی نیست کاری با آنها انجام دهید؛ فقط کافی است آنها را رها کنید.
احمد زرگانی
اگر در مورد آن پیشامد در سوپرمارکت فکر نمیکردید و بهجای آن در مورد چیز دیگری با دوست خود صحبت میکردید فروشنده در ذهن شما نبود و نمیتوانست در شما نگرانی ایجاد کند. وقتی در مورد پیشامدی فکر و آن شرایط را بازآفرینی میکنیم، افکار ما به آن پیشامد جان دوباره میبخشند و همه جزئیاتی را که به یاد میآوریم، به ناراحتی ما دامن میزنند.
برای مبارزه با این گرایش، نیازی نیست از نیروی اراده استفاده کنیم یا وانمود کنیم هرگز افکار منفی نداریم. افکار منفی و افکاری که از عصبانیت نشأت میگیرند، هرچند وقت یکبار وارد ذهن همه ما میشوند.
احمد زرگانی
وانگهی، مطمئن هستید فروشنده دلیل این ناراحتی است؛ بنابراین به نظر میرسد این دور باطل هرگز تمام نمیشود؛ چون شما همیشه در مقابل همهچیز و همهکس آسیبپذیر هستید. همچنین تا زمانی که جهان مطابق خواستهها و آرزوهای شما نباشد، ناراحتیتان ادامه خواهد داشت. در واقع این شرایط را خود با حمله فکری ایجاد کردهاید.
برای خروج از این دور باطل باید متوجه شویم که افکار خود ما باعث ناراحتیمان میشوند و این افکار را خود پدید میآوریم.
احمد زرگانی
تصور کنید فروشنده سوپرمارکت با پرخاشگری به شما میگوید: «عجله کنید و پول را بپردازید.» همان روز این اتفاق را برای یکی از دوستانتان تعریف میکنید. صدای آن فرد، لحن، کلمات، نوع نگاه و حتی حسی که به شما داده، بعد کاری که شما دوست داشتید برای انتقام انجام دهید و... را دقیقاً شرح میدهید. وقتی توصیف شما از یک ماجرا مفصلتر و جامعتر میشود، به نظر میرسد آن اتفاق دوباره دارد رخ میدهد. علیرغم اینکه آن اتفاق به پایان رسیده و حالا شما کنار دوست خود نشستهاید و تلاش میکنید از مصاحبت با یکدیگر لذت ببرید، حس شما طی آن پیشامد با حس فعلیتان قابل مقایسه نیست. از سویی چون عصبانی و رنجیده هستید، صحبت کردن و فکر کردن در مورد آن موضوع منطقیتر به نظر میرسد.
احمد زرگانی
علیرغم باور عمومی، فکر کردن در مورد اینکه چرا حس بدی داریم و پرداختن به جزئیات چیزی که ما را آزار میدهد، بهجای اینکه ما را آرام کند در واقع روحیه ما را تضعیف میکند و باعث میشود مشکلات بسیار دشوارتر به نظر برسند. در واقع ما میتوانیم یک ناراحتی جزئی را به منبع بزرگی از نگرانی در زندگی خود تبدیل کنیم.
احمد زرگانی
جزئیات افکار
جزئیات افکار، توجه ما را به مسئلهای خاص معطوف میکنند و اغلب میتوانند حس نگرانی را در وجود ما تشدید کنند. اگر در شرایط روحی بدی هستید و فکر میکنید رضایت چندانی از شغل خود ندارید، در این صورت دو حالت وجود دارد: اول اینکه بهراحتی این فکر را از سرتان بیرون کنید و تصمیم بگیرید وقتی حالتان خوب شد در موردش فکر کنید یا با تمام توان به همه جزئیات آن بپردازید. برای مثال به این فکر کنید که چرا شغل، رئیس، رفت و آمد مکرر و... را دوست ندارید. در این صورت اغلب مواقع جزئیات افکارتان نیز افزایش مییابد و نگرانی بیشتری تولید میکند. در چنین مواقعی بهترین راهحل این است که ذهن خود را از افکار مربوط به شغل خود خالی و تا بهتر شدن حالتان کمی صبر کنید.
احمد زرگانی
دوست شما با رویی گشاده به حرفهای شما گوش خواهد داد و احترام و حس خوبی که از جانب او داشتید حفظ خواهد شد.
احمد زرگانی
حجم
۳۲۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۳۲۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
قیمت:
۶۹,۹۰۰
۲۰,۹۷۰۷۰%
تومان