در پیشۀ سیاست، آن کس که سقوط میکند، کارش تمام است،
vihan
همۀ گرفتاریها کشور، از آن است که مردم وقت زیادی برای فکر کردن دارند، بنابراین، دنبال راهی برای سرگرم کردن آنها بود،
حسام
ژنرال همان شرایط را در رودرویی در بیست دست بازی دومینو پیشنهاد کرده بود و پاتریسیو آراگونس پذیرفته بود، با افتخار بیاندازه و خوشوقتی بیش از حد، جناب ژنرال، به شرط آنکه این افتخار را به من بدهید که اجازه داشته باشم ببرم، او پذیرفته بود، موافقم، از این قرار، یک دست، بعد دو دست بازی کردند، بیست دست بازی کردند و تمام شد و پاتریسیو آراگونس، همۀ دستها را برد، ژنرال معمولاً میبرد چون حریفش حق نداشت او را شکست دهد،
vihan
ژنرال فرصت بیشتری یافت که با هشیاری سالهای آغاز زمامداری، به نیروهای مسلح برسد، نه که نیروهای مسلح، آنگونه که میپنداشتیم، ستونهای قدرتش بودند، بلکه از آنرو که نیروهای مسلح، مخوفترین دشمن طبیعیاش بودند.
سپیده اسکندری