بریدههایی از کتاب سارا کورو، شاهزاده خانم کوچک
۴٫۷
(۱۳۶)
به نظرش عجیب آمد. چندی پیش، در هند زیر تابش گرم خورشید، سپس وسط اقیانوس و حالا میان خیابانهای عجیب شهری بود که روزش به شب تاریک میمانست. این چیزها به نظرش گیجکننده رسید و خودش را بیشتر به آغوش پدر چسباند. اسرارآمیز، نرم و آهسته و با صدایی که به نجوا شبیه بود، گفت: «پدر!»
ـ چیه عزیزم؟
کاپیتان کورو به چشمان دخترکش نگاه کرد... سارا به چه میاندیشید؟!...
ـ همینجاست! درسته؟
ـ بله ساراکوچولوی من... همینجاست. سرانجام رسیدیم.
سارا لحن غمگین صدای پدرش را به خوبی حس کرد. انگار سالهاست که ذهنش را برای پذیرفتن ''اینجا'' آماده میکند.
💕Adrien💕
اگر راستش را بخواهی، من هم اینطور فکر میکنم؛ ولی شاید در همه چیز خیری وجود داشته باشد و ما نتوانیم ببینیم.
Hawra
«پدر، میدانی مشکل عروسکها چیه؟ مشکلشان این است که انگار نمیشنوند.»
آسمان شب
گاهی فکر میکنم اگر آدم خیلی خوب چیزی را فرض کند، آن چیز واقعی میشود.
Amir Ali
دخترکی غریبه در آغوش پدر فرو رفته بود
.
گاهی وقتها هیچ کمکی بهتر از لبخندی مهربان و دوستانه نیست.
Pariya
سارا از حرفهای مردم در مورد پدرش و در مورد خودش که وقتی بزرگ شود صاحب ثروت هنگفتی میشود، فهمیده بود پدرش ثروتمند است؛ ولی از مفهوم دقیق ثروتمندبودن چیزی نمیدانست.
سپیده
در حقیقت، سارا همیشه به چیزهایی عجیب و غریب فکر میکرد و بزرگترها و دنیایشان را به شکلهای عجیبی در نظر میآورد
سپیده
آنهایی که مهربانند، دوست دارند بدانند که چقدر دیگران را خوشحال کردهاند. این از تشکر مردم، برایشان مهمتر است.
ثنا دختر نازم
من هم خیلی وقتها در جواب سکوت میکنم. گاهی جوابندادن بهتر است؛ مثلاً وقتی کسی به آدم توهین میکند، بهتر است آدم جواب ندهد. کافی است آدم فقط نگاهش کند و فکر کند.
♡Sara♡
اگر آدم خیلی خوب چیزی را فرض کند، آن چیز واقعی میشود.
♡Sara♡
به زندگی در خانه ویلاییِ بزرگ و خدمتکارانی که به او سلام میکردند و او را ''دوشیزه صاحب'' مینامیدند و هر چه میخواست، انجام میدادند، عادت داشت. آنجا سارا اسباببازی و حیوانات اهلی و به خصوص یک دایهی هندی داشت که تقریباً سارا را میپرستید. در این مدت فهمیده بود ثروتمندان این چیزها را دارند. او فقط همینها را میدانست. در زندگیاش تنها یک چیز آزارش میداد و آن ''جایی'' بود که میدانست روزی باید به آنجا برود. شنیده بود آب و هوای هند برای کودکان خارجی مناسب نیست و بهتر است در اولین فرصت ممکن از هند دور شوند.
💕Adrien💕
هر کاری که آدم برای مردم بکند، خودش نوعی بخشندگی است؛
♡Sara♡
سارا سر تکان داد: «بلاها برای آزمایش مردم فرستاده میشوند و بلایی که سرِ من آمد، تو را آزمود و ثابت کرد که تو چقدر خوب هستی!»
آسمان شب
آدم به همه چی عادت میکنه. وقتی کلفَتی، باید عادت کنی! من از موش بیشتر از سوکس خوشم میاد!
Amir Ali
او کتابها را نمیخواند خانم مینچین؛ آنها را میبلعد. همیشه تشنهی کتابهای جدید است.
Pariya
مهی سنگین لندن را فرا گرفته بود. همه جا مانند شب، تاریک بود. نور چراغ خیابانها و ویترین مغازهها در هالهای از غبار میتابید. درشکهای آهسته از خیابان اصلی شهر میگذشت. در درشکه دخترکی غریبه در آغوش پدر فرو رفته بود و با نگاهی عمیق و متفکر از پنجره به مردم مینگریست. این طرز نگاه شاید برای کودکی دوازدهساله معمولی بود؛ ولی بیگمان برای ''سارا کورو'' که هفت سال بیشتر نداشت، نمیتوانست عادی باشد.
جلائیان
گاهی وقتها هیچ کمکی بهتر از لبخندی مهربان و دوستانه نیست
Anahid
به نظرم هر کاری که آدم برای مردم بکند، خودش نوعی بخشندگی است
ثنا دختر نازم
شاید در همه چیز خیری وجود داشته باشد و ما نتوانیم ببینیم.
♡Sara♡
حجم
۱٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۲۴۵ صفحه
حجم
۱٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۲۴۵ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان