بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب لبخندهای کشمشی یک خانواده خوشبخت | صفحه ۴ | طاقچه
کتاب لبخندهای کشمشی یک خانواده خوشبخت اثر فرهاد حسن‌زاده

بریده‌هایی از کتاب لبخندهای کشمشی یک خانواده خوشبخت

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۹از ۳۹ رأی
۳٫۹
(۳۹)
گفت: "چطوری؟ " گفتم: "مثل پلو تو دوری. "
سلما
گفت: "ببین من چه قدر به فکر مامانتم! ده تا پودر برداشتم واسه‌اش. " گفتم: "‌اگه راست می‌گی ماشین لباسشویی بخر! " سری تکان داد وگفت: "‌اگه می‌شد با این کارت‌ها خرید که خوب بود. یه ماشین ظرف شویی هم می‌خریدم. حیف که قیمتشون بالاست. "
امیرحسین
اصلاً این آدم‌ها چه موجوداتی هستند؟ انگار عشق و عاطفه ندارند. از یک چیز که سیر بشوند، پیش نگاهشان خار می‌شود.
پروانه در باد
"عیبی نداره. دنیا محل گذره. "
زبل خان
خودم را رساندم به بابا. داشت پودر لباسشویی بر می‌داشت. گفت: "ببین من چه قدر به فکر مامانتم! ده تا پودر برداشتم واسه‌اش. " گفتم: "‌اگه راست می‌گی ماشین لباسشویی بخر! " سری تکان داد وگفت: "‌اگه می‌شد با این کارت‌ها خرید که خوب بود. یه ماشین ظرف شویی هم می‌خریدم. حیف که قیمتشون بالاست. " بعد ده تایی دستمال کاغذی برداشت وگفت: "‌اینم دستمال، از این به بعد نبینم کسی توی خونه دماغش رو با آستینش پاک کنه. " گفتم: "بابا!!" و اشاره کردم به خانم وآقایی که از حرفش خنده افتاده بود رو لباشان. راه افتادیم. بابا مثل آدم‌های از قحطی درآمده هرچه که می‌دید چندتا چندتا بر می‌داشت و توی چرخ می‌گذاشت و تازه تفسیرشان هم می‌کرد و از خواصشان کلی حرف می‌زد. من هم از فرصت استفاده کردم و تا آنجا که می‌شد چیپس و پفک شکلات‌های کاکائویی بر می‌داشتم. چیزی نگذشت که چرخ دستی پر شد. بابا امر کرد: "منوچهر! یه چرخ دیگه! " ـ بسه بابا، ما که این همه چیز میز مصرف نمی‌کنیم! ـ حرف نباشه، ‌ اینا برا شش ماهه، خیال کردی یه روزه باید هپولی هپو بشه! حالا کو تا اداره دوباره به ما از این کارت‌های اعتباری بده!
رونیکا رضا سلطانی
البته آواز خواندن به خودی خود خوب است، اما تظاهر به شادی از آن حالت‌هایی است که حتماً روانشناسان برایش دلیل دارند.
sogand
توی دلم می‌گویم: "عیبی نداره، ما هم خدایی داریم. "
sogand
خواستم از خیرش بگذرم ولی مگر نیروی جاذبه فضولی می‌گذاشت؟!
sogand
دلم می‌خواست بدانم آیۀ یأس درکتاب کدام پیامبر آمده که این قدرسر زبان‌ها افتاده
sogand
گفت: "بردارو برو! اگه در این باره جیک بزنی, جزغاله‌ات می‌کنم. فهمیدی یا شیر فهمت کنم؟! " هر چند اهل جزغاله کردن نبود، شیر فهمی را ترجیح دادم, چون کشیدن کاریکاتورش آسان تر بود. گفتم: "خیالت راحت!
کاربر ۷۸۲۷۵۶

حجم

۳۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۲

تعداد صفحه‌ها

۴۸ صفحه

حجم

۳۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۲

تعداد صفحه‌ها

۴۸ صفحه

قیمت:
۲۹,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
...
۳
۴
صفحه بعد