بریده‌هایی از کتاب ۱۰۰۱ پرسش قبل از ازدواج

ازدواج یک تلاش دو نفره است نه یک رابطه والدـ فرزند. باید این توانایی را بیابید که از خودتان مراقبت کنید و بتوانید مسائل خودتان را حل کنید. تا زمانی که نتوانید از عهده این کار برآیید، به احتمال زیاد و براساس توهمات خود ازدواج خواهید کرد.

آیا به عقیده شما ازدواج بیشتر یک پیوند قانونی است یا یک پیوند مقدس؟

در انجام کارهای خانه، چیزی به عنوان وظیفه زن یا وظیفه مرد وجود ندارد.

«فرزندان هیچ وقت در گوش دادن به بزرگترها تلاشی به خرج نمی‌دهند، اما همواره از آنها تقلید کرده‌اند.»

ده توصیه به همسران ۱. همسرتان را تحقیر و از او عیبجویی نکنید. ۲. همسرتان را با هیچ چیز و هیچ کس مقایسه نکنید و او را پایین‌تر نشمارید. ۳. بدون مشورت با همسرتان هیچ تصمیم مهمی نگیرید. ۴. رابطه جنسی را به عنوان ابزار معامله یا تنبیه به کار نبرید. ۵. به همسرتان ناسزا نگویید و او را کتک نزنید. ۶. به همسرتان دروغ نگویید. ۷. کار، سرگرمی یا دوستانتان را به رابطه‌تان با همسر ترجیح ندهید. ۸. دست به کاری نزنید که از نظر قانونی برای همسرتان خطرناک باشد. ۹. دست به کاری نزنید که از نظر جسمانی برای همسرتان خطرناک باشد. ۱۰. از نظر عاطفی یا جسمانی به همسرتان خیانت نکنید.

نگرش واقع‌بینانه‌تر درباره زندگی مشترک این است که آن را به باغچه خانه تشبیه کنیم. شما نمی‌توانید نوع خاک یا شرایط آب و هوایی را به کلی تغییر دهید، فقط می‌توانید در بهبود وضعیت بکوشید.

یک عبارت مثبت شروع کنید؛ مانند «عزیزم می‌دانم که چقدر صرفه‌جو هستی». سپس احساستان را بگویید؛ مثلا، «اما واقعآ فکر می‌کنم که باید حساب مخارجمان را داشته باشیم که چک‌هایمان برگشت نخورد.» فقط همین. - پرحرفی نکنید. از این شاخه به آن شاخه پریدن، نه تنها سخنانتان را قانع‌کننده‌تر نمی‌کند، بلکه فقط موجب می‌شود که شخص مقابل از گوش دادن دست بکشد. - از عبارتهای تلخ خودداری کنید. گفتنِ «تو هرگز...»، «تو همیشه...» یا «اگر مرا دوست داشتی...»، حرفهایتان را بی‌اعتبار می‌سازد. این گفته‌ها نه تنها به احتمال زیاد حقیقت ندارند، بلکه وقتی آنها را به کار می‌برید به نظر می‌آید که قصد سوءاستفاده دارید.

- از موضوع دور نشوید. اگر مسئله شما این است که چه کسی حساب بانکی‌تان را نگه دارد، فقط در همین مورد گفت‌وگو کنید. عقایدتان را درباره بانک یا ولخرجیهای شریک زندگی‌تان، برای خودتان نگه دارید. از موضوع خارج نشوید و هیچ مطلبی را که ارتباط مستقیم با حساب بانکی ندارد، بیان نکنید. - به نقاط ضعف همدیگر حمله نکنید و بی‌ادب نشوید. بی‌ادبی فقط به عصبانیت بیشتر هر دوی شما می‌انجامد.

«احساس خوشبختی، ناشی از انجام کارهایی نیست که دوست داریم، بلکه از دوست داشتن کارهایی است که مجبوریم انجام دهیم.» ویلفرد پیترسن

«مواظب باش چه آرزو می‌کنی، چون ممکن است آن را به دست آوری!» شاید برای زن و شوهرها حقیقت پیدا کند. ویژگیهایی که موجب شد تا شما و همسرتان عاشق همدیگر بشوید، می‌تواند به ویژگیهایی تبدیل شود که چند سال بعد شما را از همدیگر دور کند.

این تبادل کلامی هر چهار ویژگی یک گفت‌وگوی «بد» را دارد: تشدید، انتقاد، انحراف و رد کردن. این الگوهای گفتاری مانند کرم ریشه عمل می‌کنند و زیربنای رابطه دو نفر یعنی دوستی بین آنها را نابود می‌سازند.

یک ضرب‌المثل قدیمی اسپانیایی می‌گوید: «دوستانت را نشانم بده تا بگویم که کیستی.» به مرور زمان حلقه دوستان و معاشران شما تغییر می‌یابد. همکاران، دوستان باشگاهی، همسایه‌ها و هم آیینهای تازه‌ای را به حلقه معاشران خود راه می‌دهید. برخی دوستیها کمرنگ می‌شوند و دوستیهای تازه‌ای به وجود می‌آیند. دوستیهایی را حفظ کنید که موجب تقویت رابطه شما و همسرتان می‌شوند، نه آنهایی را که به بهای تزلزل زندگی زناشویی‌تان مستحکم می‌گردند.

۷. پدر و مادر همسرتان لباسی به شما داده‌اند که اصلا خوشتان نمی‌آید و از شما خواسته‌اند که در مهمانی فامیلی هفته آینده آن را بپوشید. الف. به دروغ می‌گویید که آن را به خشک‌شویی یا به خیاط داده‌اید تا آن را اندازه شما بکند. ب.می‌گویید که از این هدیه بسیار ممنون هستید، اما مطابق سلیقه شما نیست. ج.به خاطر آنها، یک‌بار لباس را می‌پوشید و سپس آن را می‌بخشید. د.از آنها تشکر می‌کنید و می‌گویید که قصد دارید تا آن را به فروشگاه پس بدهید و به جایش لباسی را بخرید که بیشتر دوست دارید.

۵. مهمانیهای خویشاوندان همسرتان به شدت حوصله‌تان را سر می‌برد و از شما دعوت کرده‌اند که به یکی از این مهمانیها بروید. الف. حاضر نیستید بروید. ب.به همسرتان می‌گویید که در سال فقط به دو، سه تا از این مهمانیها می‌روید. ج.می‌گویید که کار دارید. د.می‌روید، اما کتاب خوبی هم با خود می‌برید تا بخوانید یا تمام مدت به تماشای تلویزیون می‌نشینید.

۳. پدر و مادر همسرتان اصرار دارند که نام خاصی را بر فرزند اولتان بگذارید. شما نام دیگری را می‌خواهید و همسرتان حاضر نیست که جانب هیچ کدام را بگیرد. الف. خواسته پدر و مادر همسرتان را می‌پذیرید تا اختلاف پیش نیاید. ب. با محبت و در ضمن قاطعیت می‌گویید که نام دیگری انتخاب کرده‌اید. ج.به همسرتان می‌گویید که باید به پدر و مادرش بگوید تا دخالت نکنند. د.به آنها می‌گویید که نام پیشنهادی‌شان را به عنوان نام شناسنامه‌ای انتخاب می‌کنید.

۱۲. زوجی را نام ببرید که زندگی مشترک بسیار خوبی دارند. دوست دارید کدام ویژگیهای زندگی‌شان را سرمشق قرار دهید؟ ۱۳. آیا دوستان و اعضای خانواده‌تان شما را لوس کرده‌اند؟ آیا معمولا هر چه می‌خواستید، به دست می‌آوردید؟ ۱۴. آیا احساس می‌کردید که به اندازه کافی مورد توجه دیگران نبوده‌اید؟ آیا همین توجه را از همسرتان انتظار دارید؟

ازدواجهای معروفی بین زن و مردهایی که عضو احزاب سیاسی مخالف بوده‌اند صورت گرفته است. رابطه این زوجها پس از ازدواج، با وجود تفاوتهای سیاسی، شکوفاتر شده است و اگرچه درباره عقاید سیاسی‌شان بسیار مصمم و مشتاق هستند، این آرزوی مشترک را دارند که جامعه‌شان را از طریق سیاستهای حکومتی به مکان بهتری برای زندگی تبدیل کنند.

آیا فقط به کودکان علاقه‌مندید یا تاب تحمل نوجوان گستاخ را نیز دارید؟ انسان نمی‌تواند فرزندش را فقط طی سالهای «ملوس بودن» بزرگ کند. از آنجا که داشتن فرزند یک انتخاب است و لازمه ازدواج نیست، شاید بهتر باشد که داشتن فرزند را به زمانی موکول کنید که شما و همسرتان کاملا به پرورش فرزند متعهد و از این بابت خاطرجمع باشید.

تجسم لُپهای سرخ و لبخند زیبای کودکان نباید موجب شود تا فراموش کنید که بچه‌ها خرج دارند. با بچه‌دار شدن مخارج غذا، لباس، اسباب‌بازی، پوشک، دارو، پرستار یا مهدکودک فرزندانتان به هزینه‌های کنونی شما اضافه و بخشی از مخارج ثابتتان خواهند شد.

ربکا به دلیل شوخ‌طبعیراس با او ازدواج کرد. هفت سال بعد، ربکا از اینکه راس هیچ چیزی را جدی نمی‌گیرد و به قدری مشغول دلقک‌بازی است که برای گفت‌وگو درباره امور مهم وقت ندارد، خشمگین و درمانده است. اما به عقیده راس ربکا بیش از حد جدی است. برای بهبود وضعیت این زوج چه پیشنهادی دارید؟ آیاممکن است که رابطه شما هم دستخوش چنین وضعیتی بشود؟ دِنا مجذوب نقشه‌های عالی دان برای آینده شد. هفت سال بعد، دان هنوز مشغول نقشه‌کشیدن است و فقط دنا کار می‌کند و صورت‌حسابها را می‌پردازد. دان به همسرش می‌گوید که صبر داشته باشد. برای بهبود وضعیت این زوج چه پیشنهادی دارید؟ آیا ممکن است که رابطه شما هم دستخوش چنین وضعیتی بشود؟ آسان‌گیری و راحت‌طلبی کلِت درست همان چیزی بود که کارل به دنبالش بود تا زندگی بیش از حد شلوغش را متعادل کند. هفت سال بعد، کارل به کلت می‌گوید که مانند سیب‌زمینی پخته است و هیچ هدفی ندارد. کلت پاسخ می‌دهد که کارل بی‌دلیل به خودش فشار می‌آورد و او دوست ندارد که مدام به این‌سو و آن‌سو بدود.