بریده‌هایی از کتاب مهارت‌های ارتباطی

برنامه‌ریزی مجدد مغز تمرین‌های ذهنی، برنامه‌ریزی ذهن و جسم‌مان را تغییر می‌دهد. هربار که مهارتی را در قلمرو ذهن تمرین می‌کنیم، مجموعه‌ای از گذرگاههای عصبی در مغزمان مستقر و مستحکم می‌شود. به طور کلی با استفاده مناسب از نیروی تجسم، مغز نمی‌تواند بین عملکرد جسمانی و ذهنی تفاوت قائل شود. بنابراین می‌توانیم حتی بدون بلندکردن یک انگشت عضلاتمان را نیرومند سازیم. بر این اساس تمرینات ذهنی به اندازۀ‌ تمرینات جسمانی مفید و مؤثر است.

راه‌حل‌ها را کانون توجه قرار دهید، نه خطاها را افراد موفق افکار، کلمات و تصاویر ذهنی‌شان را با مسیری که قصد دارند بروند، اهدافی که می‌خواهند متحقق سازند و افرادی که مایلند با آنان معاشرت کنند جور و هماهنگ می‌کنند. به جای این که تحت تأثیر مسائل قرارگیرند، موانع را به هیچ گرفته و بدون فوت وقت بر آنها غلبه می‌کنند. آیا شما از جمله افرادی هستید که در فرصتها مسایل را می‌بینید، و یا این که در مسایل فرصتها را جستجو می‌کنید؟ اگر محکم و استوار به اهدافتان بچسبید آسانتر راه را از چاه تشخیص داده و به مقصودتان می‌رسید. تمرکز به مسائل و مشکلات ما را در گرداب سکون و عدم تحرک فرو می‌برد؛ در واقع تفاوت بین سنگهای مانع و تختِ پرش در چگونگی استفاده از آنهاست.

خطاهایتان را بپذیرید تردیدی نیست که تلاشهای افراد موفق به‌طور کامل به نتیجه نمی‌رسد و این امری کاملاً طبیعی است. سوئی چیرو هوندا بنیانگذار شرکت هوندا موتور زمانی گفت: «هر موفقیتی محصول ۹۹ بار شکست است.» پیروزمندان به دلیل عزت نفس والایشان خطاهای خویش را امری عادی تلقی کرده و پستی و بلندیهای زندگی را گامهایی برای نزدیک شدن به اهدافشان بحساب می‌آورند. اشتباه بازخوردی برای عملکرد بهتر و فرصتی برای یادگیری است. می‌توانید این طرز تلقی را انتخاب کنید: خطا، تنها وقتی یک عامل منفی و بازدارنده است که هیچ تلاشی برای اصلاح آن به عمل نیاید.

پیروزمندان فکر و ذکرشان را به چیزهایی معطوف می‌کنند که بر آن تسلط آگاهانه دارند و می‌توانند دربارۀ آن کاری صورت دهند. شما چطور؟ آیا توجه، نیرو و تلاشتان را صرف کارهایی می‌کنید که تحت کنترلتان است؟ می‌توانید با کنترل رفتار، اعمال و ارتباطات اجتماعی خویش بر اطرافیانتان تأثیر گذاشته و از آن در جهت اهدافتان سود ببرید؟ پیروزمندان به جای آن که نداشتن سرمایه، بی‌تجربگی، بی‌عدالتی‌های مردم و هزار و یک بهانۀ‌ دیگر را دستاویز قرار دهند، عواملی را که اجازه نمی‌دهد به اهدافشان برسند شناسایی و برای برطرف کردن آنها کوشش می‌کنند.

چرخۀ پیشرفت دکتر پیترهونی که تاکنون با هزاران فرد کار کرده است می‌گوید پیروزمندان هر روز مسؤولیت‌هایشان و شیوۀ انجام آن را مرور و بررسی می‌کنند تا ببینند چه کارهایی را درست انجام داده‌اند و چه اموری را باید بهبود بخشند. آنگاه پس از یک برنامه‌ریزی دقیق وارد میدان عمل می‌شوند.

استانداردهای بالا و عزت نفس بالا دو روی یک سکه‌اند. برای پیوستن به جمع پیروزمندان و بهره‌مندی از زندگی غنی، مبارزه جویانه و پرمعنا ضرورت دارد نخست باورکنید که به انجام کارهای خطیر قادرید. سپس با پیروی از استانداردهای بالا اهدافی مبارزه طلبانه برگزینید و برای دستیابی به آنها از هیچ کوششی فروگذار نکنید. عبارتهایی نظیر: «من این طوری هستم» و یا «من همیشه بدین شیوه این کار را انجام می‌دهم.» بسیار مخرب و بازدارنده است. مردمان موفق بخاطر کسب استانداردهای بالا پیوسته اطلاعاتشان را به روز کرده و سیستم‌هایشان را به جدیدترین امکانات تجهیز می‌کنند. آنان همواره دو پرسش کلیدی زیر را با خود در میان می‌گذارند؟ چگونه می‌توانم این کار را بهتر انجام دهم؟ چگونه می‌توانم فراسوی الگوهای کهنه و منسوخ گذشته گام برداشته و به شیوه‌ای متفاوت عمل کنم؟

افراد بهره‌مند از عزت نفس بالا روشن و واضح ارتباط برقرار می‌کنند. این ویژگی نشانگر آن است که برای خود و دیگران احترام قایلند. بعلاوه عزت نفس بالا به ما امکان می‌دهد که افکار و رفتارمان را کنترل کرده، معلول افراد و رویدادهای برون از خود نباشیم و تمام نیرویمان را صرفاً به اهداف و رویاهایمان متمرکز کنیم. به همین دلیل پیروزمندان افرادی مثبت و بهره‌مند از دیدگاه مثبت هستند. شما با بهره‌مندی از عزت نفس بالا از خطاهایتان درس می‌گیرید و هرگز در برابر موانع و تنگناها خم به ابرو نمی‌آورید. هیچ گاه دردل نمی‌گویید: «ببین، می‌دانستم که از پس این کار برنمی‌آیم.» یا «می‌دانستم این کار درست از آب درنمی‌آید.» بعکس با شکیبایی و سعه صدر مسایل را به هیچ گرفته و می‌گویید: «فکر می‌کنم که باید کمی بیشتر تلاش کنم.» یا «از این کار، آن طور که باید و شاید نتیجه نگرفتم. باید به شیوه‌ای متفاوت دست به عمل بزنم.»

هدف تا وقتی که زمان دستیابی به آن تعیین نشود هدف نیست. با تعیین زمان حصول هدف، آن را در دستور کارتان قرار داده و توجه و دقت خود را به آن معطوف می‌سازید. این کار یاریتان می‌کند تا اهداف بزرگ را به مجموعه‌ای از اهداف کوچک تقسیم و پیشرفت‌تان را به دقت ارزیابی کنید و از مسیری که به تحقق هدفتان می‌انجامد منحرف نشوید.

چنانچه اهدافتان بسیار بزرگ و ماجراجویانه است و به وقت طولانی نیاز دارد، آنها را به چند بخش تقسیم کنید و هر یک را یک هدف به حساب آورید. اهداف ساده در ژرفای ذهن ناهشیارتان نفوذ کرده و به ذات و جوهرۀ وجودتان تبدیل می‌شوند. در نتیجه به طور خودکار تلاش و نیروی شما به سویشان معطوف شده و در مسیر درست گام برمی‌دارید.

اهداف شفاف، ساده و دقیق به پیشروی شما در جهت دستیابی به خواسته‌هایتان سرعت می‌بخشد. می‌توانید میزان پیشرفت خود را به خوبی بسنجید و حساب امتیازاتتان را نگه دارید. اهداف قابل ارزیابی، روشن‌ترین اهداف هستند. تا حد ممکن، اهدافتان را با کلمات قابل ارزیابی تعریف کنید. این کار فرآیند هدفگذاری را دقیق‌تر کرده و فعالیت ذهن ناهشیار را برای متحقق ساختن آنها آسانتر می‌کند. پیش از هرگونه تلاش برای تحقق اهدافتان تمام فرصتها و منابع در دسترس را شناسایی کنید.