بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مطالعه زهر | صفحه ۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب مطالعه زهر

بریده‌هایی از کتاب مطالعه زهر

۴٫۲
(۳۴۷)
او از من می‌خواست چه کنم؟ فکر کرده بود فقط به خاطر رفع مشکلات در آشپزخانه مهربانانه می‌پذیرم تا از حرف زدن با رند دست بکشم؟ قرار نبود اجازه دهم مشکلاتش را سر من خالی کند، از قبل با مشکلات خودم تقریباً پرشده بودم.
مژده
هر شهروند قلمرو ایژیا یک شغل معین داشت. بعد از تسلط هر کس به یک کار گماشته می‌شد. یک شهروند اجازه داشت به شهر یا حوزه نظامی دیگری نقل‌مکان کند، اما اوراق جواز موردنیاز بودند. یک درخواست انتقال کامل شده نیاز به موافقت از سوی سرپرست داشت و اثبات می‌کرد که یک شغل در آدرس جدیدی نگهداری می‌شود. شهروندی که بدون اسناد جواز در محلی نادرست یافت می‌شد مجازات می‌شد.
لیلی نظری زاده
«اما تو به زیرپوستم لغزیدی، به خونم حمله کردی و مالک قلبم شدی.»
Blue
اینکه یک موش یک گربه را دوست داشته باشد؟ این فرضیه فقط به یک انتها منجر می‌شد. به یک موش‌مرده.
پسر یخی
بهش اجازه نده اذیتت کنه. اگه مارگ کثیفه، تو هم در مقابل کثیف باش. وقتی ببینه شکار راحتی نیستی، علاقه ش رو از دست می‌ده.
پسر یخی
«تمام کارکنان قلعه پول می‌گیرن؟» «آره.» «پیشمرگ هم پول میگیره؟» «نه.» «چرا نه؟» تا زمانی که والک اشاره نکرده بود در مورد دریافت دستمزد فکر نکرده بودم. «پیشمرگ دستمزدش رو از قبل می‌گیره. زندگیت چقدر ارزش داره؟»
پسر یخی
والک گفت: «همه تو زندگیشون انتخاب‌هایی می‌کنن. بعضی بد، بعضی خوب. به این می‌گن زندگی و اگه می‌خوای سر فرود بیاری، پس مستقیم برو جلو؛ اما این کار رو نصفه نکن. با ناله در دوزخ تردید نکن.»
MH KA
بار دیگر به خودم صابون مالیدم، نقاط سمج خاک روی پوستم را به سختی مالیدم و تنها وقتی‌که فهمیدم کبودی هستند از مالیدن آنها دست کشیدم.
niki
دانستن اینکه اعدام من زندگی فلاکت بارم در سیاهچال را به پایان می‌رساند آرامم می‌کرد.
niki
«من رو بگیر. من رو بگیر. منم میخوام بمیرم.»
niki
در میان تاریکی‌ای که مانند تابوت احاطه‌ام کرده بود، محبوس بودم. چیزی نداشتم که حواسم را از خاطراتم پرت کند. خاطرات روشن و واضح در انتظار بودند تا هر بار که ذهنم منحرفم می‌شد به من حمله کنند.
niki
«بهترین حرکاتت رو توی سینه‌ات نگه دار و فقط وقتی که چیزی برات نمونده ازشون استفاده کن.»
☆...○●arty🎓☆
«ذهن بدن رو کنترل می‌کنه. اگه باور داشتی که قراره بمیری، فقط به خاطر اون باور می‌مردی.»
☆...○●arty🎓☆
دانش، به هر شکلی، می‌توانست به‌اندازه یک سلاح مؤثر باشد.
☆...○●arty🎓☆
اطلاعات قدرت بود، بنابراین نقشه داشتم تا محکم بنشینم تا هر چیزی که می‌توانستم را گوش دهم و یاد بگیرم.
☆...○●arty🎓☆
از راه سخت آموخته بودم که اجتناب از مشکلات فایده ندارد
"مِشکات"
بعد از کمک به خودم با باقیمانده گوشت کبابی و تکه‌ای نان،
Mary_the_reader
درون ساختار نظامی فرمانده، یک نفر فقط به‌طور خاص برای موقعیتش تعلیم می‌دید. نسبت به یادگیری فقط به خاطر خوبی آن اخم می‌شد و با آن با سوظن رفتار می‌شد.
Mary_the_reader
درهم‌پیچیده شدن بدن‌هایمان ذهن‌ها و روح‌هایمان را به هم متصل کرد.
alaa
اما بهش اجازه نده اذیتت کنه. اگه مارگ کثیفه، تو هم در مقابل کثیف باش. وقتی ببینه شکار راحتی نیستی، علاقه ش رو از دست می‌ده.»
Sama

حجم

۳۱۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۳۷۹ صفحه

حجم

۳۱۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۳۷۹ صفحه

قیمت:
۵۰۰
تومان