بریده‌هایی از کتاب شعریکاتور

| پودر رخت‌شویی | شاعر: پیرهن مشکی من از غم نیست... مخاطب خاص: پس از چیه؟ شاعر: از اینه که همه‌ی لباس‌هامو شسته‌ام پهن کردم روی بند، لباس دیگه‌ای ندارم. مخاطب خاص: باشه.

| راز بقا | مخاطب خاص: سعدیا؟! سعدی: بله؟ مخاطب خاص: مرد نکونام مگه سگ است که هفت‌تا جون داشته باشه که می‌گی نمی‌میره هرگز؟ سعدی: ای بی‌ادب.

| عوض | شاعر: آیین عشق بازی دنیا عوض شده است؛ یوسف عوض شده است، زلیخا عوض شده است... مخاطب خاص: آره! منم عوض شدم، تو هم عوض شدی، همه عوض شدیم، کیه که عوض نشده باشه؟ هان؟

| فاتحه | شاعر: دل من گرفته زین جا، هوس سفر نداری؟ مخاطب خاص: چرا اتفاقاً! سفر؛ اون هم سفر آخرت!

| تذکر | شاعر: بپوشان رخ و دلربایی نکن... مخاطب خاص: باشه الان می‌پوشونم. شاعر: باریکلا دختر خوب.

| گارانتی | شاعر: ساقی من خرابم... ساقی: خب زنگ بزن یه تعمیرکار بیاد درستت کنه. شاعر: باشه.

| حبس ابد | شاعر: ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال... دل: باشه! فقط قول بده برام کمپوت بیاری و بیایی ملاقاتم! شاعر: باشه.

شاعر: گویند سنگ لعل شود در مقام صبر... مخاطب خاص: ئه؟! خب ببین، این سنگ‌ها را بگیر برو یه مدت صبر کن، لعل که شد بردار برای خودت به جای بدهی‌های من! شاعر: باشه. اگر هم بیشتر از بدهی‌ات شد، بقیه‌اش را بهت برمی‌گردونم. مخاطب خاص: باشه.

مخاطب خاص: چی شد مرض قند گرفتی؟ شاعر: هیچی! عهد ما با لب شیرین سخنان بست خدا...

شاعر: من از روز ازل، دیوانه بودم. مخاطب خاص: این که چیزی نیست؛ من قبلش هم دیوانه بودم. شاعر: ای بابا! یه بار نشد من یه چیزی بگم و تو ضایعم نکنی.

شاعر: آخرین جرعه‌ی این جام تهی را تو ننوش! مخاطب خاص: چرا؟ شاعر: چرا تو بنوشی؟ مگه خودم اینجوری‌ام؟! خودم می‌نوشم!

| کاسه کوزه | شاعر: ما در پیاله عکس رخ یار... نه! نمی‌تونیم ببینیم! مخاطب خاص: ای بابا! چرا؟ شاعر: نمی‌دونم! هی می‌گه مشترک گرامی امکان دسترسی به این صفحه...

شاعر: ادب از که آموختی؟... مخاطب خاص: از خودت! شاعر: از من؟ مخاطب خاص: آره دیگه! از خودت. شاعر: شترق[ صدای سیلی ] مخاطب خاص: چرا می‌زنی؟! شاعر: بی‌ادب خودتی و... آدمِ... فلانِ... و فلان

شاعر: یکی روبهی دید بی‌دست و پای... مخاطب خاص: آخی! بمیرم الهی؛ خب؟ شاعر: بعد بهش گفت کی به توئه بی‌دست و پا زن می‌ده؟ بی‌عرضه‌ی بدبخت! مخاطب خاص: اوا! چرا؟! حیوونکی.

| جذب حداکثری | شاعر: من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید... مخاطب خاص: پس حرف حسابت چیه؟ شاعر: من می‌گم بقیه را هم بندازید تو قفس دور هم خوش باشیم!

شاعر: امشب شب مهتابه، حبیبم را می‌خوام... مخاطب خاص: و اگر حبیبت خواب باشه؟ شاعر: بیدارش می‌کنم!

شاعر: اگر دیدی جوانی بر درختی تکیه کرده... مخاطب خاص: بدانم عاشق شده‌ست و گریه کرده؟ شاعر: اون هم هست، ولی بدان عاشق شده است و ممکنه یه کلید از توی جیبش در بیاره و روی درخت یادگاری بنویسه؛ خلاصه حواست بهش باشه. مخاطب خاص: باشه!

شاعر: ساغرم شکست ای ساقی... ساقی: خاک تو سر دست و پا چلفتی‌ت کنند؛ چند تا دیگه ساغر بهت بدم و زرت زرت بشکنی؟ هان؟

شاعر: سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز... آخ آخ قلبم قلبم قلب... مخاطب خاص: جناب سعدی مرحوم شدند. شادی روحشون بلند صلوات بفرستید.

شاعر: الا ای آهوی وحشی کجایی؟ آهوی وحشی: دم درم، دارم میام بالا.